🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ》🔶🔸
✅امام صادق(علیه السلام) خطاب به زراره، درباره اتفاقاتی که تا چهل روز بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) رخ داده بود، فرمود :
📋《یَا زُرَارَهُ! إِنَّ السَّمَاءَ بَکَتْ عَلَى الْحُسَیْنِ(ع) أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ الْأَرْضَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَ إِنَّ الشَّمْسَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالْکُسُوفِ وَ الْحُمْرَهِ وَ إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ انْتَثَرَتْ وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَهَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً عَلَى الْحُسَیْنِ(ع)》
♦️اى زراره! آسمان تا چهل روز بر حسین بن على(ع) خون بارید و زمین تا چهل روز تار و تاریک بود و خورشید تا چهل روز گرفته و نورش سرخ بود و کوهها تکه تکه شده و پراکنده گشتند و دریاها روان گردیده و فرشتگان تا چهل روز بر آن حضرت(ع) گریستند.(۱)
در تاریخ آمده است که؛
هنگامی که یزید در شام توسط خطبه های امام سجاد(ع) رسوا شد، به اهل بیت امام حسین(ع) گفت :
هر چه می خواهید انجام دهید!
سپس خانه هایی براي ايشان مقرر کرد و ايشان جامه های سياه پوشيدند و هر که در شام بود، از قريش و بنی هاشم با ايشان در ماتم و زاری و تعزيت و سوگواري موافقت کردند و تا هفت روز بر امام حسین(ع)، ندبه و نوحه و زاری نمودند.
📋《فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّامِنُ دَعَاهُنَّ يَزِيدُ وَ عَرَضَ عَلَيْهِنَّ المَقَامَ فَأَبَيْنَ وَ أَرَادُوا الرُّجُوعَ إِلَى الْمَدِينَةِ》
♦️پس هنگامی که روز هشتم شد، یزید ايشان را طلبيد، آنان را تکليف به ماندن در شام کرد ولی آنان قبول نکردند و قصد بازگشت به مدینه را کردند.(۲)
پس یزید نعمان بن بشیر را فرا خواند و گفت :
📋《تُجَهِّزْ لِتُخرِجَ بِهَؤلاَءِ النِّسوَانِ إِلَى المَدِينَةِ》
♦️مهیا شو تا به همراه کاروان، به مدینه بروی!(۳)
سپس نعمان بن بشیر، موظف شد با برخوردی شایسته، اسراء را به مدینه ببرد.
📋《وَجَّهَ مَعَهُ رَجُلاً فِی ثَلَاثِینَ فَارِسَاً یَسِیرُ اَمَامَهُم》
♦️و همراه نعمان سی نفر سوار کار بودند که پیشاپیش کاروان اسرای کربلا حرکت می کردند.(۴)
حارث بن کعب می گوید :
فاطمه دختر امام علی(ع) برایم نقل کرد که هنگام مراجعت از شام به مدینه به خواهرم زینب(س) گفتم :
📋《يَا أُخَيَّةَ، لَقَد أَحسَنَ هَذَا الرَّجُلُ الشَّامِي إِلَينَا فِي صَحبَتِنَا، فَهَل لَكَ أَن نَصِلهُ؟
فَقَالَتْ : وَاللَّهِ مَا مَعَنَا شَيْءُ نُصِلهُ بِهِ إلَّا حُلِّينَا! قَالَت لَهَا : فَنُعطِيهِ حُلِّينَا!
قَالَت : فَأَخذتُ سَوَارِي وَ دُملَجِي وَ أَخَذت أُختِي سَوَارَهَا وَ دُملُجَهَا، فَبَعَثنَا بِذَلِكَ إِلَيْهِ، وَ اعتَذَرنَا إِلَيْهِ، وَ قُلنُا لَهُ : هَذَا جَزَاؤُكَ بِصَحبَتَكَ إِيَّانَا بِالحَسَنِ مِن الفِعلِ!
فَقَالَ : لَو كَانَ الَّذِي صَنعت إنما هُوَ لِلدِّنيَا كَانَ فِي حِلِّيكُنَّ مَا يُرضِينِي وَ دُونَهُ، وَلكِنَّ وَاللَّهِ مَا فَعَلتُهُ إلّا لِِلَّهِ وَ لِقَرَابَتِكُم مِنْ رَسُولِ اللهِ(ص)》
♦️خواهر جان! این مرد شامی در همراهی ما نیک رفتار بود، میخواهی چیزی به او بدهیم؟ او گفت : به خدا ما چیزی جز زیور و زینت خویش نداریم.
من گفتم : زیورهایمان را به او میدهیم.
دست بند و ساق بند خویش را درآوردم، خواهرم نیز دست بند و ساق بند خویش را بیرون آورد و پیش او فرستادیم و از او به خاطر رفتار نیکویش تشکر کردیم.
مرد شامی گفت : من به خدا این کار را جز برای رضایت خدا و به خاطر قرابت شما به رسول الله(ص) انجام ندادم.(۵)
سيد بن طاووس می نویسد :
راوی می گوید :
📋《وَ لَمَّا رَجَعَ نِسَاءُ الْحُسَیْنِ(ع) وَ عِیَالُهُ مِنَ الشَّامِ وَ بَلَغُوا الْعِرَاقَ قَالُوا لِلدَّلِیلِ : مُرَّ بِنَا عَلَى طَرِیقِ کَرْبَلَاءَ!》
♦️هنگامی که کاروان اهل بیت امام حسین(ع) و اسرای کربلا از شام برگشتند، هنگام رسیدن به عراق به راهنمای کاروان گفتند :
ما را از راه کربلا ببر! و او نیز چنین کرد.
📋《فَوَصَلُوا إِلَى مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ رَحِمَهُ اللَّهُ وَجَمَاعَةً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَرِجَالًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَدْ وَرَدُوا لِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) فَوَافَوْا فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُكَاءِ وَالْحُزْنِ وَاللَّطْمِ وَأَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَكْبَادِ》
♦️پس اهل بيت(ع) وقتی به قتلگاه رسيدند، جابر بن عبدالله انصارى و جمعى از بنى هاشم و مردانى از آنها را يافتند كه براى زيارت قبر حسين(ع) فرا رسيده بودند، همگان در يك زمان به عزادارى و نوحه سرايى پرداختند و سوگوارى جگرسوزى بر پا نمودند، و زنان آن آبادى نيز با ايشان به عزادارى پرداختند و چند روز در كربلا اقامت كردند.
ادامه مطالب :👇