سه دانشجو داشت که دوتایشان فکلی بودند و یکی ریش داشت. جلوی پای همه بلند میشد! برایش فرقی نمیکرد که فکلی است یا چادری. اگر به این می گفت دخترم، به آن یکی هم میگفت دخترم! اذان که میگفتند، نمی گفت بروید ! همان جا آستین هایش را بالا میزد! همین بچه فکلی را سال بعد در نمازخانه دیدم.  و  بعد از نمازش همیشه به راه بود... 🌷  @endarabehem