فکر کنم سال ۸۵ بود که آقای پناهیان با یک پرشیای مشکی دنده اتوماتیک، مدرسه معصومیه آمدند برای بحث رزق و روزی در زندگی طلبه.
یکی از سوالاتی که از ایشان پشت بلندگو شد، سوال از ماشین ایشان بود. چرا پرشیا، آنهم دنده اتوماتیک؟!
در پاسخ گفتند: کف پای من در اثر جراحات جنگی، آسیب شدید دیده و توان دنده عوض کردن ندارم. یا باید راننده شخصی داشته باشم یا ماشین دنده اتوماتیک.
همان موقع به ذهنم رسید که راه حل راننده شخصی در نگاه مردمی که از احوال شخصی ایشان خبر ندارند، حتما بهتر است.
پناهیان را بر خلاف تصور برخی یک منبری ساده نمی دانم.
نبض تفکر جامعه جوان انقلابی مان را خیلی خوب در دست دارد.
در فراگیر شدن توجه به امام زمان و دعای ندبه، راه افتادن زیارت اربعین در جامعه ما نقش بی بدیلی داشت.
چند سالی هم هست که کنشهای سیاسی حادی دارد که برای خیلی ها، گران تمام شده. مطالبه شفافیت رای نمایندگان مجلس، غیزانیه و خیابانی به نام بازرگان و مثالهایی از این دست
مسأله اصلا از این قرار نیست که الان برای یک جریانی در مورد اوضاع مالی آقای پناهیان، شبهه وجود دارد و از ایشان درخواست رفع این شبهه را داشته باشند.
هدف این جریان، تکمیل روایت سیاه و فاسد از منتسبین به انقلاب و نظام و مردم است.
همان طرحی که برای فتاح و بذرپاش و حداد و... داشتند.
صاحب این جریان نه عدالت خواهها و نه اصلاح طلبها بلکه خود ضد انقلاب است که از خطاهای خرد و کلان خانواده انقلاب مثل لاشخور، خوراک جمع می کند.
جریاناتی که به هر دلیلی، همراه این بدصفتان شده اند، شک نکنند، خود، روزی طعمه خواهند شد.
همین امروز هم در روایت دشمنان مردم معنا خواهید شد.