مجتبی زارعی عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس در یادداشتی به بیانیهٔ ضد انقلابی هاشم آغاجری عضو گروه تاریخ دانشکاه تربیت مدرس در وقایع اخیر پاسخ گفت. به گزارش روابط عمومی سازمان بسیج اساتید کشور، در متن یادداشت دکتر مجتبی زارعی آمده است: بسم الله االرحمن الرحیم جناب آقای دکتر آغاجری عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس سلام علیکم نامهٔ مزوّرانهٔ جناب عالی در باصطلاح اعتراض به سرکوب ملّت از سوی نظام و سپاهِ وطن را خواندم ؛ نامه شبیه همان جنایتی بود که تو و رفقای تو در همین دانشگاه در حق نظام سیاسی ایران مرتکب شُدید و گفتید: نظام سیاسی ایران یازده میلیون رأی را متقلبانه جابجا کرد امّا هنوز برای این فریبکاری پوپولیستی و صد البته جنایت کارانه حتی یک عذرخواهی ساده هم نکردید ، این در صورتی بود که خود متقلّبانه یک آرشیتکت را در قامت استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه و کاندیدای ریاست بر این جمهوری بزرگ و مظلوم جا زدید ، از مردم امّا شکست خوردید ولی برای انتقام از اکثریت ملّت ، خیاباها و منازل مردم را به آتش کشیدید ، مغازه ها را غارت کردید ، نماز گزاران را سنگباران و جان هایی بی گناه را در تهران و برخی شهرها گرفته و در استبداد منورالفکری و دیکتاتوری روشنفکرانهٔ خود غوطه خوردید و مست شُدید و کردید آنچه را که رضاخان قلدر در تاریخ منور الفکری ایران کرد ؛ در ائتلافی بین خود (روشنفکری سکولار) ، تکنوکرات ها و برخی اصلاح طلبان با هزاران انگِ ارتجاعِ سرخ و سیاه به رقیب ، دولت محترم مستقر را سرکار آوردید رقبا اما نجیبانه نتیجه را پذیرفتند و جابجایی حتی یک رأی را نقض حق الناس نامیدند شماها اما ، زدید ، خواندید و رقصیدید که کار ایرانیان را پس از غلبه بر ارتحاع با دست بوسی کدخدا؛ یعنی همین قاتلان هروشیما و ناکازاکی ، ویتنام ، کوبا ، عراق و افغانستان و....بسامان می کنید، خجالت نکشیدید و گفتید برجامِ ارتجاعی ، اعجاز پیامبران شماست ؛ بانگ برداشتید که این آفتاب است دلیل آفتاب ! عوام را فریفتید که صورت دروغین و بزک شدهٔ غرب را بپذیرد و سرشت اش را مکتوم نگاه داشته و استتار کردید و گفتید ارزش پول ملی را چنین و چنان خواهید کرد و اعتبار پاسپورت ایرانی را چُونان ! در میانهٔ بهت دانشمندان ایرانی ، قلب نیروگاه اتمی را از جا در آوردید و بر حفره های دانش و علم، بتن ربختید و گفتید بناست کارخانه ها را راه انداخته و سفره مردم را رونق دهید ، سانتریفیوژها را از بیخ ارّه کردید ، گفتید دولت ملّی مصدق را احیاء نمودید ؛ حتی تو و دوستانت مصدقِ قلابی را به دانشگاه تربیت مدرس آوردید و دوراز سفره های خالی مردم، مثل یقه سفیدها در دانشگاه کف زدید و رقبا را هو کردید ، به زودی به رتبهٔ دانشیاری ارتقاء یافته و مواهب آن را به جیب زدید ، مردم راامّا روز به روز فقیر تر و صناعت و فلاحت شان را راکد کردید ؛ روح مرحوم مصدق را که قطعا از شماها عزیزتر می دارَمَش، از زبونی ها و ضعف نفس تان در قبر لرزاندید و از حیث کرامت انسانی ، ایرانیان را به فئودالیتهٔ قرون ۱۷ و ۱۸ پرتاب کردید ، ایرانی ها را سر میز مذاکرات تحقیر کردید و هزاران کارهای زشت دیگر درحق هویت ملی ایران روا داشتید که زبان از گفتن آن شرم دارد و..... ائتلاف شما که مدّعای برخورداری از زبان علم و فن و زبان بدن و تخصص داشت در شب های گذشته ، اما مجددا مردم را غافل گیر و احساساتی کرد؛ وزرای مؤتلف تان به مردم دروغ گفتند و چه کتمان ها که مقابل دوربین نکردند ! و در کنار این احساس ناامنی های ذهنیِ برخاسته ازشبه تکنوکراسیِ لیبرال، دشمن را که از قبل آماده بود و همانند شما ، پیش تر در آرزوی فروپاشی ایران قبل از چلّهٔ انقلاب بوده و مانندتان سرش به سنگ خورده بود را به جان مردم انداختید و معلوم کردید که شبه روشنفکری ایرانی ، تکنوکرات ها ی لیبرال و برخی اصلاح طلبان دور مانده از روح انقلاب، از صناعت مُلک و ملّت داری ، مردمگرایی و مردمداری که سابقه ای دیرین در این آب و خاکِ هفت هزار ساله دارد سررشته ای ندارید که هیج ، از ادا و اطوار ظاهری دموکراسی نیز بویی نبردید ؛ حالا که باز سیاست های لیبرالی تان افاقه نکرد پس از آن همه متهم کردن رقبای پیشین خود به گدا پروری ، خود اما دوباره به پخش پول های نفتی روی آورده و سوسیالیست شدید ! آقای روشنفکر ! ما با شما چه کنیم که روزی سوپر انقلابی بودید و از دیوار سفارت بالا رفتید ، روزی از کارهای چریکی پشیمان می شوید ، روزی همانند طالبان ، موی بر سر جوانان ایرانی را قیچی کرده و تیغ موکت بُری بر شلوار لی آنها کشیده و پونز بر پیشاتی شان فرو می کردید ، روزی هم لیبرال می شوید و روزی دیگر سوسیالیست و روزی دیگر فاشسیت ! بس کنید این بوقلمون صفتی ها را ای اشباح الرجال ! اگر دین خود را از امر سیاسی و اجتماعی به ام