بسم الله الجبار(فتنه سال ۱۴۰۱)
فتنه ای برپا شده از نسل جُحود
داعش و داعِشجو و قوم سعود
لات و لوت و قوم بی اصل و نسب
مست و معتاد و گروه بی ادب
دختران بی حیا؛ بی چشم و رو
کلفتان و هم کنیزان عدو
ناکثین و مارقین و قاسطین
بی هویت های مانده در کمین
آمدند در صحنه با چوب و چماق
مثل کفتاران از حزب نفاق
قمه و چاقو و دشنه دستشان
قتل وغارت آتش وخون شد عیان
روی دشمن شد ز کارشان سفید
بوده اند شغال و گرگان پلید
حرفشان فحش رکیک و ناسزا
جملگی بودند چون آدم نما
دست در دست عدو انداختند
سنگری از دشمنی ها ساختند
با نفاق و کفر و الحاد سعود
متحد کشتند با قوم یهود
ای دوصد لعنت براین نابخردان
حیله و نیرنگ بازان زمان
با شعار زن به میدان آمدند
بی حیا و لخت و عریان آمدند
چون خران و خوک و خفاشان شب
بهر شهوت بوده اند در تاب و تب
دشمن دین و دیانت بودند
جملگی اهل جنایت بودند
آمدند آشوب ها برپا کنند
تا حکومت بهر ما فردا کنند
سر در آخور جنایت داشتند
قصد تخریب و جسارت داشتند
از عدو فرمان گرفتند جمع و فرد
آمدند در صحنه ی جنگ و نبرد
غافل از شیران و مردان نبرد
غافل از یک ملت پر زخم و درد
صاحبان زخم دیرینه ز جنگ
چون فرود آیند آنی بی درنگ
جان به کف؛ آماده امر ولی
لشکر بیدار آن سیدعلی
خواب از دشمن ربودند مرد و زن
آمدند بهر شهادت با کفن
دشمن از آخور خود سر بر کشید
غرش شیران بیشه را شنید
بار دیگر صحنه ها تکرار شد
روز دشمن تیره و هم تار شد
با علی پیمان دیگر بسته شد
فتنه گردرمانده و هم خسته شد
پی نمودند دست و پای آن جمل
با ولایت عهد کردند در عمل
چشم نابینای فتنه کور شد
هر خیابان بهرشان یک گور شد
با دعای هر «غریب» و آشنا
میرسد آن منجی و آقای ما
تقدیم به همه شهدای امنیت
شاعراستاد بسیجی و جانبازشیمائی
«حجه الاسلام حمید پورعیسی» گیلانی
@tammoly