نقاش دوره گردی برای پیدا کردن چند تا نمونه نقاشی، داخل یکی از روستاهای بین راه توقف می کنه، اولین نمونه کار اون مرد نقاش، فرد مستی بود که علیرغم صورت کثیف و نتراشیده و لباس های گل آلودش، با وقاری که در خودش داشت، مقابل نقاش نشست. بعد از اینکه نقاش بیش از حد معمول روی چهره ی اون کار می کنه، تابلو رو از روی سه پایه بر میداره و به طرفش برمیگردونه، مرد مست هاج و واج، به مرد خوش لباس و خوش روی تابلو نگاه می کنه و میگه: «اینکه من نیستم.» نقاش در جوابش پاسخ میده: «من شما رو اونجور که میتونید باشید، کشیدم»
نیکی کردن اون نیست که ثروتت رو با دیگران قسمت کنی، بلکه اینِ که غنای درونی انسانیشون رو براشون روشن و شفاف نشون بدی...