شرح و تفسير:
امام(عليه السلام) در اين کلام حکمت آميز نخست به سرنوشت کسانى اشاره مى کند که در انجام وظائف الهى خود کوتاهى مى کنند، مى فرمايد: «کسى که در عمل کوتاهى کند، به اندوه گرفتار مى شود»; (مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ).
ممکن است اين اندوه و غم در آستانه انتقال از اين دنيا باشد که چشم برزخى پيدا مى کنند و سرنوشت رقت بار خود را مى بينند و فريادشان بلند مى شود و مى گويند: «(رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَکْتُ); پروردگارا! مرا
باز گردانيد، شايد در برابر آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى
انجام دهم».(1)
نيز ممکن است اشاره به غم و اندوه در سراى آخرت باشد، همان گونه که قرآن از زبان آنها نقل مى کند که مى گويند: «(يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللهِ); اى افسوس بر من از کوتاهى هايى که در اطاعت فرمان خدا کردم».(2)
نيز شايد اين غم و اندوه در خود دنيا باشد، زيرا گاه انسان بيدار مى شود و از کوتاهى هايى که کرده افسوس مى خورد و غم و اندوهى جان کاه او را فرا مى گيرد چرا که مى بيند ديگران با اعمال صالح سراى جاويدان خود را آباد کرده اند و او با کوتاهى هايش سراى جاويد خود را ويران نموده است. البته جمع ميان اين سه تفسير نيز مانعى ندارد.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن جمله پرمعنايى مى گويد که در واقع شرحى است از کوتاهى در عمل. مى فرمايد: «خدا به کسى که در مال و جانش نصيبى براى او نيست، اعتنايى ندارد»; (وَلاَ حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَنَفْسِهِ نَصِيبٌ).
اشاره به اين که کسانى مورد عنايت پروردگار در دنيا و آخرتند که از بذل جان و مال در راه خدا دريغ ندارند، و به بيان ديگر، ايمان و يقين و وفادارى خود را به اسلام در عمل ثابت مى کنند.
درست است که جان و مال همه از سوى خداست و اگر انسان در بذل آنها اقدام کند در واقع به خودش خدمت کرده است، زيرا خدا از همگان بى نياز است; ولى خداوند روى الطاف بيکرانش آن را به عنوان حاجتى از سوى خود گرفته است.
اين سخن درباره مؤمنانى که داراى مقامات بالا هستند نيست، آنها فقط نصيبى از جان و مالشان را در راه خدا صرف نمى کنند، بلکه هرچه دارند در راه خدا مى دهند.
جمله «لاَ حَاجَةَ لِلَّهِ» به معناى بى اعتنايى و اعراض خداوند از چنين افرادى است که چيزى از جان و مال را در راه او نمى بخشند، زيرا کسى که به چيزى يا شخصى نياز ندارد طبعاً اعتنايى هم به او نمى کند، بنابراين جمله «لا حاجة...» با توجه به اين که خدا به هيچ کس نياز ندارد کنايه از بى اعتنايى است و منظور از بى اعتنايى اين است که خدا آنها را از مواهب خاص و عنايات ويژه اش محروم مى سازد.
اين تعبير مانند بيان کنايه آميز ديگرى است که در آيه 67 سوره «توبه» درباره منافقان آمده است: «(نَسُوا اللهَ فَنَسِيَهُمْ); آنها خدا را فراموش کردند و خداوند نيز آنها را فراموش نمود» يعنى از رحمت خود محروم ساخت.
بعضى از مفسران نهج البلاغه در تفسير «نصيب» معناى ديگرى ذکر کرده اند که با ظاهر عبارت سازگار نيست. گفته اند منظور از «نصيب» کسانى هستند که خدا آنها را به بلاهايى در مال يا جانشان گرفتار مى کند و اين ابتلا به بلا نشانه اعتناى پروردگار به آنهاست زيرا خداى متعال به کسى که اعتنا ندارد مصيبتى هم بر او وارد نمى کند; ولى روشن است که منظور از «نصيب» در مال و جان
بذل بخشى از مال و جان در راه خداست نه گرفتار خسران مالى و بلاهاى نفسانى شدن.
از آنچه در تفسير دو جمله بالا آمد روشن مى شود که هر دو با هم کمال ارتباط را دارند، زيرا کسانى که کوتاهى در عمل کنند (يعنى اعمالى دارند ولى کوتاهى مى کنند) خداوند آنها را مبتلا به غم و اندوه مى کند که اين خود نوعى اعتناى به آنهاست و اما کسانى که مطلقاً عملى نداشته باشند; نه در بذل مال و نه در بذل جان خدا اعتنايى به آنها ندارد و حتى غم و اندوه بيدار کننده نيز بر آنان عارض نمى کند. از اينجا روشن مى شود کسانى که مانند ابن ابى الحديد اين دو جمله را مستقل از يکديگر شمرده اند راهى صحيح نپيموده اند.
(1). مؤمنون، آيه 99 و 100.
(2). زمر، آيه 56.