😅 👾از زبان کرونا: - ازمن میترسین؟!👻 -به جنبه های مثبتم هم نگاه کنین! -خرید عید لازم نداشتین👠👔👗 -میوه و آجیل گرون قیمتم لازم نشد -آلودگی هوا کم شده -تصادفات کم شده 🚗 -فقط نمی دونم چرا فقط سفرهای زمینی لغوشد! و هوایی سرجاشه!!!✈️ -نکنه منو با خزندگان اشتبا گرفتین!!!😁😂😁 -تازه میگن الان واکسن💉 تولید انگلیس، ساخت کره، از هلند داره واستون میاد که زودتر به دنیا بگین بدرود 😂🤣🤣🤣🤣 - دو همسایه بودند که همیشه با هم دعوا داشتن. - با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازه و به دیگری بده تا یکی بمیره و اون یکی راحت باشه - قرعه به نام همسایه دوم افتاد. اونم یه سم قوی به همسایه‌اش داد. -همسایه به خدمتکاراش گفت حوض رو براش از آب گرم پر کردن و یہ ظرف دوغ پر نمک هم آماده گذاشتن کنارحوض همینکه سم رو خورد ظرف بزرگ دوغو سر کشید و وارد حوض شد. کمی شنا ڪرد و هر چه خورده بود رو برگردوند! -صبح روز بعد سالم سراغ همسایش رفت و گفت: حالا نوبت منه که سمی بسازم. چند روزی صبر کن. -اون خدمتکاراشو صدا کرد و نمدی گذاشت و به آنها گفت که از حالا فقط کارتون اینه که از صبح تا غروب این نمد رو با چوب بکوبید! -همسایه اول هر روز می‌شنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سمه هر روز صب تا شب سم می کوبه! با هر ضربه که می‌شنید ترسش بیشتر می‌شد و به سم مهلک فکر می‌کرد! -کم کم شب‌ها از ترس، خواب از چشماش رفت و روزها با هر صدایی که از خانه‌ی همسایه می‌شنید دلهرش بیشتر می‌شد!! صدای هر چوبی بر نمد براش ضربه‌ای بود که در نظرش سم رو مهلک‌تر می‌کرد. -روز سوم خبر رسید که او مرده! قبل از اینکه سمی بخوره.. اون از ترس مرده بود نه سم!!! -حڪایت این روزهای برخی ازما @saritanhamasir ——————————————