💞 آیین همسرداری از شهدا:
نشست جلوی پاهایم و آرام کفشهایم را بیرون آورد و آن کفش های نو را پایم کرد.
سرم را انداخته بودم پایین و نگاهش میکردم،
نمیدانستم چه کار کنم،
دلم میخواست خوب نگاهش کنم، شاید دیگر از این فرصتها گیرم نیاید...
ناصر هنوز بلند نشده بود
مشتریها میخندیدند و پچپچ میکردند. گفتم: «ناصر پاشو دیگه همه دارن نگامون میکنن.»
آرام گفت:
«خب نگاه کنن، گناه که نکردیم،
پای خانوممون کفش کردیم.»
🌷
پنج صلوات هدیه به ارواحطیبهشهدا
اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
امروزمون رو مزین میکنیم به نام و یادِ شهیدِعزیز
#ناصر_کاظمی🌷🕊