! سال 98 با خواهرم و دامادمون، موقعی که خواستیم از زیارت کربلا به سمت مرز ایران برگردیم سوار ون شدیم. حدودا یازده دوازده نفر بودیم که اکثرا هم با انرژی و سرحال بودند. بعد از چند ساعت کم کم خسته شدیم و خوابمون گرفته بود. آبجیم که خوابش نبرده بود، با حیرت به من که درحال چرت زدن بودم گفت: «راننده رو نگاه کن خوابه» ما آخر ون نشسته بودیم‌.من نگاه کردم توی آینه‌ی ماشین و دیدم یا امام حسین(ع) راننده چشماش قشنگ خواب می‌رفت و در حال خواب و بیداری رانندگی می‌کرد. زود دامادمون و بقیه رو با سرو صدا بیدار کردم و اونا هم راننده رو بیدار کردند. خلاصه به خیر گذشت. فقط هنوزم تو شوکم که: «آبجی، تو داری می‌بینی راننده از کِی خوابه با خونسردی منو بیدار می‌کنی تا دوتایی با هم تعجب کنیم؟!» 🔺نیکا حسینی🔺 طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir