از وین، از دل هتل کوبورگ
توی شعرم امید می بارد
وسط بحث جان کری و ظریف
شَست پای آمانو می خارد
شوق پرتاب، در دل خودکار
شمع تهدید را فروزان کرد
مثل یک میگ جنگی آن خودکار
پرت شد، دیپلمات طوفان کرد!
بحث هایی دقیق و فنی شد
بی گمان،پشت آن در بسته
و در آخر، نتیجه این شد که:
جیز باشد انرژی هسته!
یک گلابی جدا شد و افتاد
از درخت عموی بیغش، سام_
وسط کلهی تدابیر و
کشف شد اصل جاذبه، برجام!
چشم شعرم درآمده زیرِ
پرتو آفتاب تابنده
در مصاف مفاد پرنورش
شده هر نقض فاحشی رنده
آنچه در او نهفته نوزادی ست
این صداهای کودکش باشد
وقّ و وق می کند گمانم باز
وقت تعویض پوشکش باشد
آه بگذار حل شوم در تو
گفت این را به هسته ای، برجام!
روح من را بریز در جسمت
شربت ناب هسته ای برجام!
از توافق چرا هراسیدن
این سند مثل شهد شیرین است
معجزه توی دست های کِری ست
او که امضاش عین تضمین است
آری آغاز دست دادن هاست
گرچه پایان راه ناپیداست
گور بابای هسته ای اصلا
که همین ماچ و بوسه ها زیباست
دانی از زندگی چه می خواهم
بعد از این رویداد تاریخی؟
سر بکوبم به کپّه ای سیمان
بشوم یک نماد تاریخی
🔺مینا گودرزی🔺
طنزیم|
@tanzym_ir