احمدی‌نژاد بهایی به اصول‌گراها نداد و به‌صراحت اعلام کرد رأی ما متعلق به اصول‌گراها نیست و متعلق به خودم هست و در طول دوران دولت میدانی به احزاب اصول‌گرا نداد. پس از وقایع سال 88 آیا در اردوگاه اصول‌گرایان اختلاف و انشعابی رخ داد؟ چه بحث‌هایی مطرح بود؟ در سال 88 مقابل این حرکت دو جریان در اصول‌گرایی وجود داشت؛ یک جریانی که کاملا آن رخداد را محکوم می‌کرد و جریانی که در برابر حوادث ساکت بود و موضع شفاف نداشت. جریان اول تلاش کرد سران اعتراضات را قانع به پذیرش اشتباه کند. اما چون جریان دوم از احمدی‌نژاد آسیب دیده بود، احساس می‌کرد مخالفت با اعتراضات در جبهه حمایت از احمدی‌نژاد قرار می‌گیرد و لذا سعی کرد با سکوت و عدم موضع‌گیری راهش را جدا کند و این اختلاف منجر به این شد که بخشی از نیروهای اصول‌گرا در معرض سربازگیری اصلاح‌طلبان قرار بگیرند و به جبهه آن‌ها بپیوندند. در سال 92 قالیباف، جلیلی و دکتر ولایتی کاندیدای اصول‌گرایان بودند؛ اما دکتر ولایتی کنار نکشید، علت آن چه بود؟ مردم وقتی از یک دولت به‌خصوص در پایان دوره دوم ناراضی می‌شوند به طور طبیعی در طی این سال‌ها دیده‌ایم نوعا به جبهه مقابل رأی می‌دهند و عملکرد آقای احمدی‌نژاد در دولت دهم مشکلاتی را به وجود آورد و شیوه‌هایی را دنبال کرد که هم اصول‌گرایان از او ناراضی بودند و هم اصلاح‌طلبان آسیب‌های زیادی از او دیدند و لذا یک هجمه وسیع مانند الان که اصلاح‌طلبان به دولت آقای روحانی حمله می‌کنند و او را زیر سؤال می‌برند. یک چنین وضعی در همان مقطع بین اصول‌گرایان با آقای احمدی‌نژاد پدید آمده بود که البته اصل این پازل را اصلاح‌طلبان درست کرده بودند که اصول‌گراها نیز همه نقاط مثبت احمدی‌نژاد را نادیده بگیرند و قلم قرمز روی همه رکوردهایی که در دولت اول زده بود بکشند و نکات مثبت را نبینند.  از طرف دیگر، بین نامزدهای مطرح در انتخابات 92 تفاهم و توافق روی یک نفر صورت نگرفت و آقای ولایتی دچار اشتباه محاسباتی شد و تصور کرد رأی دارد و می‌تواند در انتخابات رقابت کند و هرچه نظرسنجی به ایشان نشان داده می‌شد فکر می‌کردند ساختگی است، علی‌رغم اینکه آقای مهدوی کنی تلاش کردند ایشان به نفع آقای قالیباف کنار برود، اما ایشان پاسخی نداد و در صحنه باقی ماند. لذا رأی بین مجموعه نامزدهای اصول‌گرا پخش شد و نتوانستند هیچ‌کدام انتخابات را به دور دوم بکشانند. این تصور وجود دارد که وجود فضای ترس از جلیلی باعث ریزش آرای اصول‌گرایان شد، چرا جلیلی کاندیدای اصول‌گرایان بود؟ علت شکست اصول‌گرایان در 92 را چه می‌دانید؟ علت شکست تکثر نامزدها بود. از سوی دیگر، اصول‌گرایان سرمایه اجتماعی خود را در دولت احمدی‌نژاد از بین بردند و معتقدم برخی دستاوردهای دولت احمدی‌نژاد با تخریب غیرمنصفانه از دست رفت.  آیا فوت آیت‌الله مهدوی کنی و تغییرات ایدئولوژیک ناطق نوری باعث تضعیف اصول‌گرایان شد؟ آیت‌الله مهدوی کنی تا چه حد محوریت اصول‌گرایان بود؟ شخصیت‌هایی مثل آقای مهدوی کنی یا آقای عسگراولادی لنگرهای اصول‌گرایی در استراتژی ریش‌سفیدی بودند. تا زمانی‌که این نوع شخصیت‌ها زنده بودند در جهت ایجاد انسجام و وحدت می‌توانستند ریش‌سفیدی کنند و نقش مؤثری در ایجاد وحدت داشتند. ولی از انتخابات 92 این نقش کم‌رنگ شد و بی‌توجهی به دیدگاه‌های آقای مهدوی کنی در بدنه اصول‌گرایی موجب شد حرکت اصول‌گرایی به سمت ایجاد یک شورای حل اختلاف مورد قبول بدنه سوق پیدا کند و در واقع خرد جمعی جایگزین ریش‌سفیدی بین اصول‌گرایان شود. همین مسئله موجب شد نقش ریش‌سفیدان کاهش پیدا کند. لذا در زمان فوت آقای مهدوی کنی و عسگراولادی ریش‌سفیدی نقش حساس و مهمی در معادلات وحدت بین اصول‌گراها نداشت و تشکیلات ائتلاف و شورای هماهنگی حرف اول را می‌زد. در انتخابات 96 آقای میرسلیم درنهایت به نفع رئیسی کنار نرفت.  آیا مؤتلفه و راست سنتی از صحنه معادلات سیاسی اصول‌گرایان خط خورده‌اند؟ مؤتلفه به سیاستی رسید که سیاست کارکرد درست حزبی بود و حزب معتقد بود که اگر ما بخواهیم یک انتخابات حزبی داشته باشیم و برای جامعه این مسئله را جا بیندازیم که نامزدهای حزبی به لحاظ کارکردی و حکمرانی می‌توانند موفق‌تر از نامزدهای غیرحزبی و تک‌نفره باشند برای آینده کشور و نظام می‌تواند بسیار مفید و مؤثر باشد و از آشفتگی که در ثبت‌نام‌ها و مطرح‌شدن نامزدها و کیفیت کابینه و کادر اداری کشور وجود دارد خود را نجات دهیم و برای اولین بار نامزدی را به عنوان کاندیدای حزبی معرفی و مورد حمایت قرار دارد تا زمانی‌که وحدت در بین همه نیروها پدید آید و اعتقادش نیز بر این بود که این نامزد می‌تواند در کنار دیگر نامزدها دیدگاه‌های حزب را برای جامعه تبیین کند و نشان دهد صاحب برنامه و طرح برای مشکلات کشور است و از یک پشتوانه خرد جمعی و حزبی برای اداره کشور برخوردار است. اعتقاد ما این است که حزب موفق بود و توانست در کن