درست شب ازدواجم فهمیدم که اون ...
قرار بود به عقد مردی در بیام که ازش نفرت داشتم اما برعکس عاشق برادرش بودم...
برادری که از صبح خودشو به آب و آتیش میزد تا مراسم ما به بهترین نحو ممکن برگزار بشه.
با ورود عاقد، منو سر سفره عقد نشوندن. تموم تنم میلرزید وقتی عاقد پرسید: عروس خانم وکیلم؟
لبای لرزونمو تکان دادم تا این عقدو بهم بزنم و بگم نه... که در کمال ناباوری شنیدم کسی کنار گوشم گفت: ...
https://eitaa.com/joinchat/3064332626C7d3a8734bb
عاقبت تلخ دختر جوان😔👆