آهنگ { بی کاروان کولی } با صدای: ایرج بسطامی بگذشت بی کاروان کولی بگذشت بی کاروان کولی ، ازاین بوم وبر ز پی‌اش آتش به کناری زد ز پی‌اش آتش به کناری زد ، ز دلِ خاکستر چوشبِ بی جویدیش نه سلامم گفت ، نه صدایم زد به زمستان سر به گریبانم به زمستان سربه گریبانم ، همه با ترسی تلخ قاصدکها به من خبرند قاصدکها به من خبرند به دروغی نفری دگرند قاصدکها به من خبرند به دروغی نفری دگرند چون سبو شکسته ولبِ جوی ، تشنه به آب به فراش سینه سحر به خروش و خون جگر ، به سرودِ آن همه عمر همه باشور و شر قاصدکها به من خبرند به دروغی نفری دگرند بگذشت بی کاروان کولی ، از این بوم و بر ✦¤✦༻‌{ترانه سرا}༺‌‌‌✦¤✦ 🎼 @taranesara_net