🌼🌿🌺🌿🌼🌿
🌿🌺🌿🌼🌿
🌺🌿🌼🌿
🌿🌼🌿
🌼🌿
#داستانک
#انگیزشی
⚜سنگ ...
🍃 در روزگار قدیم ، پادشاهی🧝♂ سنگ بزرگی🗿 را در یک جاده ی اصلی قرار داد .
🍃 سپس در گوشه ای قایم شد تا ببیند👀 چه کسی آن را از مسیر برمیدارد .
🍃 برخی از بزرگان ثروتنمد💂♀ با کالسکه های خود به کنار سنگ 🗿رسیدند ، آن را دور زدند⭕️ و به راه خود ادامه دادند .
🍃 بسیاری از آنها نیز به شاه 🧝♂بد و بیراه🤬 گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند . هیچ یک از آنان کاری به سنگ 🗿نداشتند .
🍃 یک مرد روستایی👴 با بار سبزیجات🥗 به نزدیک سنگ🗿 رسید . بارش را زمین گذاشت و سعی کرد که سنگ🗿 را به کنار جاده هل دهد .
🍃 او بعد از زور زدن ها و عرق ریختن😰 های زیاد بالاخره موفق شد .💪
🍃 هنگامی که سراغ بار سبزیجاتش🥗 رفت تا آنها را به دوش بگیرد و به راهش دامه دهد ، متوجه شد کیسه ای 💰زیر آن سنگ در زمین فرو رفته است . کیسه را باز کرد پر از سکه های طلا🏅 بود . و یادداشتی🔖 از جانب شاه 🧝♂که این سکه ها🏅 مال کسی است که سنگ🗿 را از جاده کنار بزند .
🍃
آن مرد روستایی چیزی را می دانست که بسیاری از ما نمی دانیم .!!
✨هر مانعی ، فرصتی است تا وضعیتمان را بهبود بخشیم ✨
📱
instagram.com/taranomzendegi110
•┈┈••✾❀🕊🌸🕊❀✾••┈┈•
°•⊰
@taranomzendegi110 ⊱•°
•┈┈••✾❀🕊🌸🕊❀✾••┈┈•