استاد عرفانی مرحوم مهندس سید جلال تناوش اعلی الله مقامه چنان در سوز و گداز بود که وقتی سالکی مورد عنایات خاصه ایشان قرار می گرفت به گونه‌ای در بوته عشق حقیقی و معرفت اورا می گداخت که در مدت کوتاهی وجودش را ذوب نموده و تمام ناخالصی‌های او را گرفته و مس وجودش را زر ناب می نمود. این استاد والامقام به قدری از خودنمایی و اظهار وجود گریزان و بر حذر بود که هیچ یک از شاگردان ایشان که هر یک از مردان مبرّز و خودشان در طریق معرفت و توحید سرآمد بودند به خاطر ندارند که این بزرگمرد وادی معرفت و توحید در جایی سخنی در جهت خودنمایی های متداول و یا تمنیات نفسانی خودشان بیان کرده باشند و یا به طور مستقیم و یا غیر مستقیم در جهت خواسته های خود قدمی برداشته باشند همانگونه که مولای متقیان بیان می فرمایند (عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم) به هیچ یک از نمودها و مظاهر این عالم ظاهر توجه نداشتند، هر یک از شاگردان مکتب پر برکت ایشان یادها و خاطرات عجیبی در جهت تعلیم و تربیت معنوی از ایشان به خاطر دارند. مرحوم آیت الله آقای حاج سید عبدالحسین دستغیب شیرازی (شهید دستغیب) که خودشان از بزرگان اهل معرفت و از برجستگان عالم توحید بودند و محضر آیت الله حاج سید علی قاضی رضوان الله تعالی را نیز درک کرده بودند کراراً می فرمودند: اگر ما به خدمت آقای انصاری نرسیده بودیم از معرفت هیچ چیز درک نکرده بودیم و حداکثر همانند یک روحانی مقدس مآب بودیم. در خاطرم هست که روزی در خدمت مرحوم آیت الحق والعرفان مرحوم حاج شیخ حسنعلی نجابت شیرازی بودم سخن از مرحوم ابوی و جذبه هایی که در جلسات انس مرحوم آقا بود به میان آمد مرحوم آقای نجابت که شدیداً در فضای وجودی مرحوم آقا محو و ذوب شده بود آه سردی کشیدند و فرمودند: ان کان عالم فنعم العالم و ان کان عارفا فنعم العارف و ان کان طبیباً فنعم الطبیب ادامه دارد.....