▫️‏عکسی دیوانه کننده از در ویرانه های سوریه؛ بدون سلاح و تیم اسکورت در چند ده متری دشمنی سفاک و درنده! نمی‌دانم چه تاریخی است؟! دقیقا کی و کجاست! فقط از نوع لباس حاجی می‌شود فهمید زمستان است و سرد! آنقدر که مغزم خسته می‌شود عصبی می‌شوم و دندان به هم می‌سایم. که آن زمان که او در بیابانها با جسم ناقص و مجروحش برای امنیت ما مردم ایران و انسان ها تلاش می‌کرد ما چکار می‌کردیم؟ ما کجا بودیم؟ ما به چه کاری مشغول بودیم... زمانی که او مرگ را به سخره گرفته بود مسئولان چکار می‌کردند؟ احتمالا برخی هایشان تا گردن در جکوزی و استخر بودند. شایدهم درجای گرم و نرمی خوابیده بودند. ‏وقتی حاجی به خاطر ما دولا دولا می‌دوید زمین می‌خورد و زانوهایش زخمی می‌شد. وقتی سرما به استخوان هایش می‌زد وقتی سوت خمپاره می آمد و روی زمین می‌خوابید و سرش به زمین می‌خورد ومحاسنش خاکی می‌شد و سر من بر بالش نرم بود! وقتی غم کودکان را می‌خورد ‏من در حال غصه خوردن برای چه بودم؟ او هیچ‌گاه بر کسی منت نمی‌گذاشت اصلا چیزی نمی‌گفت! این اذیت می‌کند مرا بغض گلویم را می‌فشارد از این همه خدمت و این همه ریا و خیانت چپ و راست! 🌹@tarigh3 .