🚩 {ترک گناه1} 🏴
📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش #پارت12 بعدها توصيه هاي من كارساز شد و درسش را از طريق مدرسه ي دكتر ح
📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش حجت الاسلام سميعي: سال 1384 بود كه كادر بسيج مسجد موسي ابن جعفر تغيير كرد. من به عنوان جانشين پايگاه انتخاب شدم و قرار شد پايگاه را به سمت يك مركز فرهنگي سوق دهيم. در اين راه سيد علي مصطفوي با راه اندازي كانون شهيد آويني كمك بزرگي به ما نمود. مدتي از راه اندازي كانون فرهنگي گذشت. يك روز با سيد علي به سمت مسجد حركت كرديم. به جلوي فلافل فروشی جوادين رسيديم. سيد علي با جواني كه داخل مغازه بود سلام و عليك كرد. اين پسرك حدود شانزده سال سريع بيرون آمد و حسابي ما را تحويل گرفت. حجب و حياي خاصي داشت. متوجه شدم با سيد علي خيلي رفيق شده. وقتي رسيديم مسجد، از سيد علي پرسيدم: از كجا اين پسر را ميشناسي؟ گفت: چند روز بيشتر نيست، تازه با او آشنا شدم. به خاطر خريد فلافل، زياد به مغازه‌اش ميرفتيم. گفتم: به نظر پسر خوبي مياد. چند روز بعد اين پسر همراه با ما به اردوي قم و جمکران آمد. ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1