مادرم هر شب به بهانه نوزاد خونمون میخابید
میگفت بچه اولته و نمیتونی بچه رو خوب نگه داری...
هرچی سعی داشتم قانعش کنم ول کن نبود و در واقع زندگی شخصی برام معنی نداشت چون مادرم علناََ وسط زندگیم بود دیگه خسته شده بودم وقتی دیدم از رو نمیره تصمیم گرفتم خیلی واضح بهش بگم ما هم زن و شوهریم به تنهایی نیاز داریم و بهتر تنهامون بزاری اما با چیزی ک دیدم شوکه شدم مادرم داشت ...😱
❌
ادامه داستان کانال مرد مغرور بخونید👇
https://eitaa.com/joinchat/520159478C7a42c4384d