من هیچ وقت نمیرفتم محل کار شوهرم مخصوصا این اواخر که بارداربودم و تازه زایمان کرده بودم.
امروز ماشینو فروخته بود و چون به نام من بود گفت بیا امضا بزن. یه ده دقیقه ای تو دفترش نشسته بودم. نگاهای سنگین همه رو حس میکردم رفتم آشپزخونه دیدم منشی جدیدی که تازه اومده بود به یکی از قبلیا که میشناختمش داشت میگفت این که زنش خیلی خوشگله چطور میتونه این کارو باهاش بکنه؟!
منو دیدن ساکت شدن خیلی بغضی شدم شوهرم جلو همشون کلی تحویلم میگرفت ولی من احساس میکردم همشون دلشون واسم میسوزه تا منشی جدیدش اومد و بهم گفت.......❤️🔥😔🔞👇
https://eitaa.com/joinchat/1941308184C18baec0390شوهرم از اعتماد من سواستفاده کرد💔😓👆👆