جاریم هر روز صبح خونمون بود و باهم کلی خوش و بش و البته بدگویی پشتِ شوهرامون میکردیم!
یروز مادرم اومد دید و گفت خیلی داری همه ی جیک و پوکِ زندگیتو به جاریت میگیاااا مراقب باش!❌
راستش خیلی بدم اومد از حرفش... دَکش کردم بره خونشونو دوباره زنگ زدم جاریم بیاد که بساطِ یه سفرو بچینیم! تو جاده ی فیروزکوه بودیم که ماشین جاریم تصادف کرد و شوهرش درجا فوت کرد😔... شوهرِ اون فوت کرد و روزگارِ من سیاه شد!!!😏🖤 ادامه💔👇
https://eitaa.com/joinchat/2050621461C0da5acaf3a