سرگذشت واقعی
وقتی فهمیدم تو عقد باردار شدم دنیا رو سرم خراب شد، زنگ زدم به رامین، قرار شد هرچی زودتر مقدمات عروسی رو فراهم کنیم، یک هفته مونده به عروسیم موقع اثاث کشی مسعود برادرشوهرم تصادف کرد و مرد و من شدم عروس بد قدم مادرشوهرم،هیچکس نمیدونست باردارم این در حالی بود که هنوز چهلم برادرشوهرم نشده مهسا جاریم...😥
https://eitaa.com/joinchat/3633840411C4b6ad8ed27
داستان واقعی اقدس🖤