بعد از زایمان تبدیل شده بودم به یه زن شکاک که حتی به سایه خودش هم اطمینان نداشت ، همینطوری که نشسته بودم و تو فکر خیال خودم بودم ، ترانه که خانم یکی از همکار های علی شوهرم بود بهم زنگ زد و وسط صحبت کردن گفت راستی دستور پخت کیکی که اون روز برای علی آقا پخته بودی رو بهم بده ، شوهر منم خورده حسابی خوشش اومده
همین حرف کافی بود تا بخواد همه چی رو سرم آوار بشه چون من اصلا بلد نبودم کیک درست کنم و این یعنی علی ….
😱🔥😱🔥😱🔥😱
https://eitaa.com/joinchat/2434401267Cddf5014ce6سرگذشت زندگی دردناک منه بیچاره رو بخونید💔❤️🩹