ببین دخترم دو تا راه بیشتر پیش رو نداری یا بشینی تا جایی که راه داره فکر کنی غصه بخوری تا سیاه و کبود و تلف بشی یا اینکه یه توکل مشتی درست و حسابی داشته باشی و یه توسل خیلی قشنگ و بقیهاش رو با لبخند بسپاری به خدا مثل مادر موسی که سپرد... سپرد یعنی واقعاً سپرد هی وسطش نرفت خودش رو پرت کنه تو رود نیل با لباسهای خیس در صندوق را باز کنه ببینه جگر گوشش چطوره خیلی سنگین رنگین رفت تو خونش کاراشو کرد غذاشو بار گذاشت نگرانم نبود چون خدا بهش گفته بود:
انا رادوه الیک...
امیدوارم این رو متوجه بشی که خدای تو همون خدای مادر موسی ست. بسپار... بسپار که وظیفه تو الان همین سپردنه همین فقط همین...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•