#خاکریز خاطرات داد زدم:بشین!دید داره،اگه ببینن می زننت... گفت:نترس! نمی زنن؛ اولا من اینجا شهید نمی شم. دوما تیر می خوره توی پیشونی‌ام و می‌افتم به سجده ، اون وقت یاحسین (علیه السلام) می گم و شهید می شم...پنجاه روز بعد پیکر مطهرش رو دیدم. تیر خورده بود توی پیشونی‌اش و در حال سجده به شهادت رسیده بود.لابد ذکر یاحسین‌اش رو هم گفته بود... منبع:مجموعه روزگاران ۱ کتاب خاطرات صفحه ۷۳ @taShadat