حسام: جانم
- سرویستون کجاست ؟
حسام : ته راه رو دست چپ ،چی شده؟
( بلند شدم و دویدم سمت سرویس
،با تمام وجود بالا آوردم ،حسامم از پشت در صدام میزد )
درو باز کردم
( ترس و توچهره اش دیدم )
حسام: خوبی نرگسی؟
- اره خوبم
رفتم دوباره سر میز نشستم
یه دفعه یه خانم گفت: نرگس جون چیزی شده ؟ مریضی؟
حسام: نه زن عمو ،حالش خوبه
بشین نرگس جان
( دوباره نشستم و بوی غذا پیچید روی دماغم ،دوباره حالم داشت به هم میخورد)
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸