اجنهِ مومن، مامورین اهل البیت علیهم السلام 🛑عَنْ سَدِيرٍ اَلصَّيْرَفِيِّ قَالَ: أَوْصَانِي أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِحَوَائِجَ لَهُ بِالْمَدِينَةِ فَخَرَجْتُ فَبَيْنَا أَنَا بَيْنَ فَجِّ اَلرَّوْحَاءِ عَلَى رَاحِلَتِي إِذَا إِنْسَانٌ يَلْوِي ثَوْبَهُ قَالَ فَمِلْتُ إِلَيْهِ وَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ عَطْشَانُ فَنَاوَلْتُهُ اَلْإِدَاوَةَ فَقَالَ لِي لاَ حَاجَةَ لِي بِهَا وَ نَاوَلَنِي كِتَاباً طِينُهُ رَطْبٌ قَالَ فَلَمَّا نَظَرْتُ إِلَى اَلْخَاتَمِ إِذَا خَاتَمُ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ مَتَى عَهْدُكَ بِصَاحِبِ اَلْكِتَابِ قَالَ اَلسَّاعَةَ وَ إِذَا فِي اَلْكِتَابِ أَشْيَاءُ يَأْمُرُنِي بِهَا ثُمَّ اِلْتَفَتُّ فَإِذَا لَيْسَ عِنْدِي أَحَدٌ قَالَ ثُمَّ قَدِمَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَلَقِيتُهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ رَجُلٌ أَتَانِي بِكِتَابِكَ وَ طِينُهُ رَطْبٌ فَقَالَ يَا سَدِيرُ إِنَّ لَنَا خَدَماً مِنَ اَلْجِنِّ فَإِذَا أَرَدْنَا اَلسُّرْعَةَ بَعَثْنَاهُمْ. وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى قَالَ: إِنَّ لَنَا أَتْبَاعاً مِنَ اَلْجِنِّ كَمَا أَنَّ لَنَا أَتْبَاعاً مِنَ اَلْإِنْسِ فَإِذَا أَرَدْنَا أَمْراً بَعَثْنَاهُمْ 🔰سدير صيرفى مى‌گويد: امام باقر عليه السّلام نيازمنديهاى خود را در مدينه به من سفارش داد و من از مدينه(به سوى مكه)روانه شدم و در تنگۀ روحاء (در سى مايلى يا چهل مايلى ميان مكه و مدينه)بر شتر خود سوار بودم كه يك انسانى پروپا پيچيده به نظرم رسيد كه تشنه است آب را به او تعارف كردم گفت:نيازى به آن ندارم و او نامه‌اى به من داد كه مهر او هنوز تر بود،چون نگاه كردم،مهر امام باقر عليه السّلام بود،گفتم:چه وقت اين نامه را از آقايت گرفتى‌؟گفت:الان ناگهان در نامه مطالبى را ديدم كه به من دستور داده بود و چون او را برگردانيدم هيچكس را نزد خود نديدم، گويد:سپس امام باقر عليه السّلام آمد و خدمتش رسيدم و گفتم:قربانت،مردى نامۀ شما را كه هنوز مهرش تر بود براى من آورد،فرمود:اى سدير، گروهى از جنيان در خدمت خود داريم كه هروقت عجله داشته باشيم آنها را مامور مى‌كنيم. در روايت ديگر فرمود:براى ما پيروانى است از جن چنانچه پيروانى است از انس و چون كارى را بخواهيم آنها را مى‌فرستيم. 📚:الکافي ج ۱، ص ۳۹۵ https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774