♦️تا ظهور مولا (عج)♦️
📌متن شبهه👇 چندوقت پیش جوانی به نام مسعود کرامت اقدام به مهاجرت به استرالیا می کند و دیگر هیچ خبری از او به خانواده و دوستانش نرسید. پیگیری های خانواده اش به این نتیجه ختم شد که به احتمال زیاد در راه مهاجرت جانش را از دست داده است. متن زیر بخشی از آخرین نوشته اوست، نامه ای است خطاب به پدرش که دوستش آن را منتشر کرده است: بابای خوبم، یادت هست می گفتی دوست داری مرد شدنم را ببینی؟ مرد شدم باباجان، از مردی عبور کردم پسرت امسال به سی سالگی رسید. این هفته خواهم رفت شاید برای همیشه، می خواهم حاصل سی سال از زندگیت را ببخشی که حرفهایت را زمین گذاشت. نمی توانستم جواب حرفهایت را بدهم اما حرفهای خودم را برایت می نویسم تا بعد از رفتنم بخوانی. باباجان تو در سی سالگی چندین سال تجربه داشتی و من در سی سالگی چندین سال امید و آرزو. تو در سی سالگی خانه ای داشتی و پس اندازی روی خندان و چهره ای جوان و من یک کفش آهنی که با آن بدنبال کار گشتم و موهای تنک شده و تارهای سپیدی مابینش. تو در سی سالگی یک مرد بودی، یک پدر بودی، یک همسر بودی و در کوچه و خیابان با غرور قدم برمیداشتی و من هر روز ریش و سبیلهایم را میزنم تا کمتر مسخره شوم، در کوچه ها با سرعت حرکت می کنم تا سرزنش ها و حرف مفتها را کمتر بشنوم. تو در سی سالگی مادرم را داشتی و برادر هشت ساله ام را و من یک دنیا حسرت و بالشت خیس از اشکهای شرم شبانه. تو در سی سالگی هفت هشت کلاس سواد داشتی و هفت هشت کرور افتخار و من فوق لیسانسی دارم که بخاطرش تحقیر می شوم. تو در سی سالگی کشوری داشتی که پیشرفتش مثال زدنی بود و من کشوری که سرعت جلو افتادن کشورها از آن مثال زدنیست. تو در سی سالگی کشوری داشتی صلح طلب با یک جهان دوست و من کشوری دارم سلطه طلب با یک جهان دشمن و تهدید و ارعاب از شش جهت. تو در سی سالگی نظم و نظام اقتصادی را تجربه می کردی و من اقتصاد مقاومتی را همراه با اختلاس و وابستگی. تو در سی سالگی حق اعتراض داشتی و من حق بصیرت و صبر. تو در سی سالگی حاکمی داشتی که ده ها سال بعدت را برنامه ریزی کرده بود و من حاکمی دارم که در مقابل ما فقط به گفتن شرمنده ام اکتفا کرد، وعده ظهور میدهد و نسل نگران و وحشت زده بعد از من را به زاد و ولد تشویق می کند. تو در سی سالگی داعیه انقلاب داشتی و من دغدغه یک لقمه نان جدا از سفره خجالت بار پدر. من میروم نه برای کار، نه برای موقعیت و رفاه، میروم تا نگاه های غمگین مادرم، آرزوها و حرفهای فروخورده تو و پرسشهای ابلیس گونه مردم بیش از این زجرم ندهد. ترجیح میدهم در غربت آواره شوم تا در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان مثل یک سگ ولگرد زندگی کنم. پایان 📌پاسخ به شبهه👇 ✉️ پاسخ پدر به نامه فرزند: 🔹 پسر نازنینم، اعتراف می کنم که در تربیت تو کوتاهی کردم و نتوانستم به تو بیاموزم که فقط خودت را مسئول ناکامی های خود بدانی. نتوانستم به تو بیاموزم که مدام تقصیرها را به گردن زمین و زمان نیاندازی. 🔹 پسرم؛ نرخ بیکاری در کشور ما 10 درصد است. چرا تو باید جزو این ده درصد باشی؟ مقصر چه کسی است؟ https://irna.ir/xjJ29F 🔹 پسرم؛ در این سالها 7800 شرکت دانش بنیان در کشور ما راه اندازی شد و توسط دولت حمایت شد. تو نمی توانستی با مدرک فوق لیسانس مؤسس یکی از این شرکتها باشی؟ چه کسی چوب لای چرخت کرد؟ https://daneshbonyan.isti.ir/ 🔹 پس از انقلاب ما، تعداد پزشکان کشور 10 برابر شد... چرا تلاش نکردی تو هم جزو آنها باشی؟ mshrgh.ir/934947 🔹 400 هزار کارآفرین در کشور داریم؛ تو چرا تلاش نکردی و از دل موانع برای خودت فرصتی ایجاد نکردی؟ https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1153999 🔹 همین سال پیش 43 هزار دانشجو، با هم ازدواج کردند و زندگی ساده خودشان را شروع کردند. چه چیزی مانع ازدواج تو شد؟ تو چرا تشکیل زندگی ندادی؟ 🔹 زمانی که ما انقلاب کردیم، 20 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم اما 52 درصد جمعیت کشور فقیر بودند و 13 درصد در فقر مطلق به سر می بردند. snn.ir/0036Mo 🔹 از کدام نظم اقتصادی سخن می گویی؟ ما هم قبل از انقلاب در سال 53، بیماری هلندی اقتصاد و در سال 56 سیاست ریاضت اقتصادی جمشید آموزگار را تجربه کردیم. 🔹 حق ما از اعتراض و آزادی بیان، گلوله های گارد شاهنشاهی و شکنجه های ساواک بود. 🔹 صلح طلبی در جهان بی معناست. صلح در جهان یعنی به ابرقدرتها باج بده تا روی آرامش ببینی. ما جنگ طلب نبودیم، بلکه فقط می خواستیم باج ندهیم. 🔹 پسرم، ای کاش حداقل خدمت سربازی می رفتی تا مجبور نشوی قاچاقی مهاجرت کنی و خودت را در دام مرگ بی اندازی!