بند1⃣ شب عاشورایی که وجودمو تب میسوزوند از پشت خیمه یه صدا جون منو به لب رسوند صدای آشنایی که با ناله ی شمشیر میخوند یا دهرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خلیل آه ای نارفیق دنیا هر کسی رو که حسین دوسش داشت ازش گرفتی حالا خدا میدونه چه داغی روی دلم میذاری فردا صدای بابا خسته بود راه نفس رو بسته بود با اضطراب نشسته بود عمه کنارم بند2⃣ همینکه عمه زینبم حرفای بابامو شنید رنگش پرید و با گریه از خیمه ها بیرون دوید تازه الان فقط شنید روضه ها رو ولی ندید امون از فردا امون از نیزه امون از تیر و خنجر از همین الان دلشوره دارم واسه وداع آخر خدایا رحم کن به من اون لحظه به عمه زینب بیشتر ای آسمون خون گریه کن دیگه خورشید طلوع نکن واسه وَ الشمر جالسٌ آماده نیستم شعر: سبک: ⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️ تلگرام: 🆔: https://t.me/tekyenokari ایتا: 🆔: https://eitaa.com/tekyenokari روبیکا: 🆔: http://Rubika.ir/tekyenokari اینستاگرام: 🆔: https://instagram.com/tekyenokari