باز هم یک نفر کم شد از این قافله...
حدودا یکسال پیش بود که بعد از جلسهی با رفقا پیرامون ستاد کرونا در شهر، برای جشنواره جهاد یادداشتی نوشتم.
توی اون جلسه خیلی از رفقا بودن
مثل احمدآقا که متولی ماجرا بود
و مثل سید ناجح که آمده بود پای کار
اون روزها حالمون خوب نبود
بچه مذهبیها درگیر بیماری بودن و اسیر بیمارستان
نوشتم که امیدوارم تا اختتامیه جشنواره، کرونا تمام شده باشه و دیگ هیچکدوم از رفقا رو از دست ندیم...
اما
چند ماه بعد رفیق بامعرفت ما آسمونی شد
مردی که با رفتنش خیلی چیزها از یاد رفت...
و دیشب هم وسط جلسهی روضه
آقا سید ناجح آسمونی شد
مرور این خاطرات ناخواسته اشک به چشم میاره
حیف از این آدمها...
برای همدیگه دعا کنیم🌹
سوال ما نبود غیر آرزوی محال
نشستهایم بر آن در که وا نخواهد شد
لوکیشن: دفتر، روبهروی تصویر احمدآقا
@tele_text