،دوتڪه چوب بود کہ با لباس هاے مُندرس هویت انسانے پیدا مے کرد و شب و روز مراقب محصولاٺ مزرعہ بود ڪہ مبادا جانورے دراندیشہ اش خیاݪ دست بُرد بہ خوشه اے را بپَرورد و یا شهامت غارت دراو بیدار شود. دیرے نگذشت طوفانی وزید ومترسڪـــ مزرعہ را باخود برد. دورتر ودورتر، بربالاے ... حالا دیگر تُند باد زمانہ ازمترسڪ موجودے ساختہ بود که رابر چوبے آویخته بود و کلاغ ها می آمدند برکله پوکش منقار می زدند ومترسڪ می گریست وباخود مے اندیشید، چقدر درآن لباسهای مندرس وسط مزرعہ آزاد بود. 🔅💠🔆 ✍ @chaharrah_majazi