🔶 مطالعه احوال صالحین سلف🔶
عبد الواحد رازی گوید که :
«سالی با جمعی به سفر دریا رفتیم چون به میان دریا رسیدیم باد کشتی ما را به جزیرهای انداخت . در آنجا غلام سیاهی را دیدیم نشسته ، میمونی را قبله خود ساخته و معبود را ضایع گذاشته .
گفتم : ای غلام ! میمون ، خدایی را نشاید .
گفت : پس خدا کیست ؟
گفتم :
«الذی فی السماء آیاته و فی البر ملکه و فی البحر سبیله لا یعزب عن علمه مثقال ذرة» .
یعنی : «خدا کسی است که مملکت او آسمان و زمین را فرو گرفته . و علم او به همه چیزاحاطه کرده» .
گفت : آخر ، این خدا را نامی نیست ؟
گفتم :
«هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر» .
من این میگفتم و غلامک میگریست آنگاه اسلام آورد و با ما داخل کشتی شد ودر همه روز مشغول عبادت بود . چون شب در آمد هر یک از ما بعد از ادای واجب ، روی به خوابگاه خود نهاد ، غلام به نظر تعجب بر ما نگاه کرد و گفت : ای قوم ! خدایشما میخوابد ؟
گفتم : حاشا
«لا تاخذه سنة و لا نوم» .
گفت : «بئس العبید انتم» . یعنی : بد بندگانی بودهاید . آقای شما بیدار است و شما میخوابید ! پس آن غلام همه شب تضرع و زاری میکرد چون صبح دمید حال او بگردید و جان به جان آفرین سپرد .
شب وی را خواب دیدم در قصری از یاقوت سرخبر تختی از زمرد سبز نشسته و چند هزار فرشته در برابر وی صف زده و روی سیاه اوسفید چون ماه چهارده شبه شده» .
بلی راهروان راه آخرت چنین بودهاند . و جاده عبادت را به این طریق پیمودهاند نه مانند غفلت زدگان بیخبر .
♦️پس ای برادر ! گاهی احوال ایشان را مطالعه کن و حکایاتایشان را ملاحظه نمای و زنهار و زنهار ، از هم صحبتی اهل این عصر ، پای کش . و بهرفتار ایشان نظر مکن که در میان ایشان کسی نیست که دیدار او تو را سودی بخشد . وکلام او تو را به یاد خدا افکند .
آه از این صفرائیان بیهنر
چه هنر زاید زصفرا ؟ دردسر !
این نه مرداناند اینها صورتاند
مرده نانند و کشته شهوتاند
#معراج_السعاده
#ملااحمد_نراقی
🔺کانال تذکره الاولیاء
@tezkar