‍ 🔶مختصری درباره ‏ی عمل امّ‌داوود مرحوم سید بن طاووس در اقبال می‏نویسد: 🔸زمانی كه منصور عباسی ، عبد اللّه بن حسن ع را به همراه گروهی از آل ابی‏طالب زندانی كرد و دو پسر عبد اللّه بن حسن ع ، یعنی محمد و ابراهیم را به قتل رساند ، در این زمان داوود بن حسن بن حسن ع را نیز گرفت و با غل و زنجیر از عراق به مركز حكومت خویش انتقال داد. او پسر دایه‌ی امام جعفر صادق ع بود؛ زیرا «امّ داوود» مادر رضاعی امام صادق ع بود و مادر داوود به ایشان شیر داده بود. 🔸امّ داوود می‌گوید: مدت زمانی پسرم نیامد و خبری از او در عراق به گوشم نرسید. در این زمان، پیوسته به درگاه خداوند دعا و تضرع نموده و از برادران دینی و كوشا در عبادت، می‌خواستم كه در این‌باره به درگاه خدا دعا كنند، ولی اثری از اجابت دعا نمی‌دیدم، تا این‌كه روزی برای عیادت به محضر حضرت جعفر بن محمد ع وارد شدم و پس از پرس ‌و جو از حال آن حضرت و دعا برای ایشان ، آن بزرگوار فرمود: ای امّ داوود، از داوود كه من برادر رضاعی او هستم، چه خبر؟ عرض كردم: ای آقای من، داوود كجاست، در حالی كه مدت زمان طولانی است كه او را از من جدا و در عراق زندانی كرده‌اند. 🔸 فرمود: چرا دعای استفتاح را نمی‌خوانی، همان دعایی كه درهای آسمان برای اجابت آن گشوده می‌گردد و دعاكننده بی‌درنگ اثر اجابت را می‌بیند و در برابر آن، در نزد خداوند متعال پاداشی به جز بهشت ندارد؟ عرض كردم: این دعا چگونه است ای پسر راستگویان؟! فرمود: ای امّ داوود، ماه حرام بزرگ، ماه رجب، نزدیك شده است و این ماه، ماهی است كه دعا در آن به اجابت می‌رسد و این ماه، ماه اصمّ خدا است.» 🔸 سپس حضرت دستور اعمال معروف به ام داوود را به او یاد داد. سپس فرمود: «آنچه را كه به تو آموختم حفظ كن و مبادا آن را به كسی بیاموزی تا برای هدف نادرست و باطلی دعا كند ؛ زیرا اسم اعظم خداوند در آن نهفته است ، همان اسمی كه هرگاه بدان دعا شود، خداوند اجابت می‌كند و هرگاه با توسل به آن از خدا درخواست شود، عطا می‌كند. 🔸 اگر آسمان‌ها و زمین و دریاها به روی انسان بسته باشند و حاجت تو از گشوده شدن آن‌ها بزرگ‌تر باشد، خداوند راه رسیدن به آن را برای تو آسان خواهد نمود و اگر همه‌ی جنّیان و انسان‌ها دشمن تو باشند، خداوند تو را از مزاحمت آن‌ها كفایت نموده و آن‌ها را ذلیل و خوار خواهد نمود. 🔸امّ‌داوود می گوید: «دعای یاد شده را نوشتم و از محضر امام صادق ع خارج شدم، تا این‌كه ماه رجب فرا رسید و به آن‏چه آن حضرت فرموده بود، عمل كردم. شبی، در اواخر شب حضرت محمد‌ ص و تمام فرشتگان و پیامبرانی را كه در دعای گذشته بر آنان درود فرستادم، در خواب دیدم، در حالی كه آن حضرت به من می‌فرمود: ای امّ داوود، به تو و همه‌ی برادرانت مژده باد، كه همگی برای تو شفاعت خواهند كرد و تو را به برآوردن حاجتت مژده می‌دهند و تو را بشارت باد كه خداوند متعال تو و فرزندت را حفظ نموده و آن را به تو باز می‌گرداند. از خواب بیدار شدم و فقط به اندازه‌ی فاصله‌ی عراق تا مدینه برای سواری كه مركبش را تند و با شتاب براند، گذشته بود كه داوود به خانه بازگشت. از حال او پرسیدم. گفت: تا روز نیمه‌ی رجب، در بند و زنجیر و در بدترین زندان‌ها بودم. وقتی شب شد، در خواب دیدم كه گویی زمین برای من درنوردیده شد و دیدم كه تو بر روی حصیر مخصوصی كه بر روی آن نماز می‌گزاری، نشسته‌ای و مردانی در كنار تو نشسته‌اند كه سرهایشان در آسمان و پاهایشان در زمین است و مشغول تسبیح خدا هستند. یكی از آنان كه صورتی زیبا و لباسی پاكیزه و بویی خوش داشت و به گمان من، رسول خدا‌ ص بود، به من گفت: ای پسر پیرزن شایسته، تو را بشارت باد! كه خداوند دعای مادرت را اجابت نمود. از خواب بیدار شدم و دیدم كه پیك‌های منصور دم در ایستاده‌اند. در دل شب، مرا به حضور منصور بردند و او دستور داد كه زنجیر از دست و پای من باز نموده و به من نیكی و احسان كنند و نیز دستور داد كه ۱۰ هزار درهم به من بدهند و بر شتر راهوار سوار كرده و با سرعت و شتاب براندند، تا این‌كه وارد مدینه شدم.» 🔸امّ‌داوود در ادامه می‌گوید: «داوود را به خدمت امام صادق ع بردم. فرمود: منصور، امیر مؤمنان ع را در خواب دید و ایشان به او فرمود: فرزندم را آزاد كن، وگرنه تو را در آتش جهنم می‌افكنم و او خود را در حالی دید كه گویی زیر پاهایش آتش جهنم قرار دارد. از خواب بیدار شد و مجبور شد كه تو را -ای داوود- آزاد كند.» کانال تذکرة الاولیاء @tezkar