🔰امروز عملى از او ديدم كه مرابه فكر واداشت...🔰 📝 مـلامحمدتقى از علماى بزرگ اسلام است. 🔸وى در فرزندش نـسـبـت به حرام و دقت فراوان نشان مى داد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال حرام رشد كند.🔻 📿 شبى پدر براى نماز و عبادت به مسجد جامع اصفـهـان رفـت.آن نيز همراه پدر بود.👦 🕌 محمدباقر در حياط مسجد ماند و به بازيگوشى پرداخت. 🏺او مشك پر از آبى را كه در گوشه حياط مسجد قرار داشت با سوزن سوراخ ‌كرد و آب آن را بـه زمـين ريخت.💦 🔸با تمام شدن نماز، پدر از ديدن اين صحنه، ناراحت شد.دست فرزند را گرفت وبه سوى منزل رهسپار شد. ⁉️رو به همسرش كرد و گفت: مى دانيد كه مـن در تربيت فرزندم دقت بسيار داشته ام. امروز عملى از او ديدم كه مرابه فكر واداشت...🤔 🔸با اين كه در مورد غذايش دقت كرده ام كه از راه حلال به دست بيايد و در تربیتش کوتاهی نکردم، نمى دانم به چه دليل دست به اين عمل زشت زده است... ❗️حالا بگو چه كرده اى كه فرزندمان چنين كارى را مرتكب شده است؟ 💬 زن كمى فكر كرد و عاقبت گفت : راستش هنگامى كه محمدباقر رادر شکم داشتم ، يك بار وقتى به خانه همسايه رفتم ، درخت انارى كه درخانه شان بود، توجه مرا جلب كرد. 📌 سوزنى را در يكى از انارها فروبردم و مقدارى از آب آن را چشيدم... 🔍 ملامحمدتقى مجلسى با شنيدن سخن همسرش آهى كشيد و به رازمطلب پى برد. 📒صد حکایت تربیتی، ص١٩ 🌹 @thavlmanvi 🌹