پاره‌های جگری که ریخته بود توی تشت، آتش انداخته بود به جانِ زینب و به چشم‌های حسین‌اش‌ که فریاد می‌زدند ، کجا می‌روی؟ کریمِ غریبِ مدینه .. نگاهی به برادر انداخت و با آخرین نفس‌هایش جمله‌ای گفت، شاید برای اتمامِ حجت: لایوم کیومکَ یا اباعبدالله! قاسم و عبدالله‌اش گواه اند ...