🖤وعده وصل، 🌷 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🔴 📝 حارث كه يكى از لشگريان يزيد بود گفت، يزيد دستور داد سه روز اهل بيت عليه السلام را در دم دروازه شام نگاه بدارند تا چراغانى شهر شام كامل شود، 🔴 👈 حارث مى گويد، شب اول من به شكل خواب بودم، ديدم دخترى كوچك بلند شد، و نگاهى كرد، ديد لشگر از خستگى راه خوابيده اند، و كسى بيدار نيست، اما فورا از ترسش باز نشست، و باز بلند شد، و چند قدم آمد به طرف سر امام حسين عليه السلام كه، بر درختى كه نزديك خرابه دم دروازه شام آويزان بود، 🔴 👈 آرى ، به طرف آن درخت و سر مقدس آمد و از ترس ‍ برگشت، تا چند مرتبه، آخر الامر زير درخت ايستاد، و سر مقدس امام حسين عليه السلام پايين آمد، و در مقابل نازدانه قرار گرفت، و رقيه سلام الله عليها گفت، 🖤 السلام عليك يا ابتاه و امصيبتاه بعد فراقك و اغربتاه بعد شهادتك 🖤 🔴 👈 بعد ديدم سر مقدس با زبان فصيح فرمود، اى دختر من، مصيبت تو و رجز و تازيانه و روى خار مغيلان دويدن تو تمام شد، و اسيريت به پايان رسيد، اى نور ديده، چند شب ديگر به نزد ما خواهى آمد، آنچه بر شما وارد شده صبر كن، كه مزد او شفاعت را در بر دارد، 🔴 👈 حارث مى گويد، من خانه ام نزديك خرابه شام بود، از اينكه حضرت به او فرموده بود نزد ما خواهى آمد، منتظر بودم كى از دنيا مى رود، تا يك شبى شنيدم، صداى ناله و فرياد از ميان خرابه بلند است، پرسيدم چه خبر است،؟ گفتند، حضرت رقيه عليها السلام از دنيا رفته است. 📚 سوگنامه آل محمد، ص429، 🤲 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀