شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم توشه قبری ندارم شب عفو است و محتاج دعایم ز عمق دل دعایی کن برایم شب قدر است و من غرق گناهم به لطف تو نظر دارد نگاهم شب قدر است و من در خلوت خویش خلاف بندگی کردم کمابیش اگر امشب به محبوبت رسیدی خدا را در میان اشک دیدی کمی هم نزد او یادی زمن کن کمی هم جای من او را صدا کن بگو یارب فلانی رو سیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است بگو یارب که آن عبد پشیمان به سویت آمده با چشم گریان بگو یا رب تویی دریای جوشان در این شب رحمتت بر وی بنوشان شبهای دراز بی عبادت چه کنم طبعم به گنه کرده عادت چه کنم گویند کریم است و گنه می بخشد گیرم که ببخشد ز خجالت چه کنم #شب_قدر