9.97M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
😭😭😭 حورا دختری 9ماهه اهل حماه سه روز در مرز در سرما بدون غذا مانده بودند و مادر شیری برایش نمانده بچه از شدت گرسنگی و سرما بدنش یخ زده بود😭😭 پدر پشت در اتاق گریه میکرد مادر با هرناله دخترش جان میداد دکترها مستاصل از نبود امکانات و عموی بچه که پیرمرد دنیا دیده ای بود به من میگفت زنده نمی ماند... بچه مان از گرسنگی از دست رفت😭😭 دکتر میگفت پای بچه را بمالید تا خون در رگهایش به گردش در اید وقتی ماساژ میدادیم اکسیژن 100میشد اما تا رها میکردیم اکسیژن به60میرسید دکتر میگفت دقیق نیست کادر بیمارستان حاذق نبودند بیمارستان که نه یک چیزی شبیه مراکز بهداشت خودمان حتی پایینتر نه دکتری نه دوایی... بچه واقعا داشت جلو چشمانمان جان میداد از گرسنگی بی حال شده بود دکتر مدام به گونه وپیشانی اش ضربه میزد گویی هوشیار میشد ناله ای میزد و لبها رامانند مکیدن شیر می مکید... رو ضه علی اصغر مجسم شد یا قوم ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل اما ترونه کیف یتلظی عطشا" ای قوم اگر به من رحم نمی‏کنید به این کودک رحم کنید، آیا او را نمی‏بینید که چگونه از شدت و حرارت تشنگی، دهان را باز و بسته می‏کند؟ "فاسقوهُ شربه من الماء من که مادر بودم وتجربه مریضی فرزند را داشتم میدانستم هرثانیه برای یک مادر یک عمر میگذرد مادری مستاصل اما صبور اما شاکر صحنه انقدر سخت وسنگین بود که آقایان گروه جهادی با دیدنش بغض کرده بودند و مضطرب شده بودند. همه بدنبال یک امبولانس برای فرستادن این کودک به بعلبک... ازبیمارستان بیرون امدم منتظر یک خلوت برای سبک کردن بغض در گلو