ترس، اندوه، شکست، تحقیر، شادی، موفقیت، خشم، عشق، و.... هر کدام از این احساسات اگر طیف کمرنگ تا پررنگی داشته باشند، وقتی که در پررنگ‌ترین حالت خود جای بگیرد، تا سالها جوهرش از روح ما پاک نخواهد شد. کافیست صدایی، عکسی، عطری، نسیمی بوزد تا دوباره همان حس با جزئیات در ما زنده شود. ۱۳/۱۰/۱۳۹۸ صبح جمعه، تاریخ دوباره در پررنگ‌ترین طیف بی‌رحمی خود قرار گرفت. آن ساعت خواب بودیم یا بیدار؟ در تنهایی سوختیم یا همدردی هم پیش ما بود؟ تلویزیون با عکس تمام قد سردار و صوت قرآن عبدالباسط و زیر نویس《انا لله و انا الیه راجعون》سیلی این خبر را در گوش ما زد یا در شبکه‌های اجتماعی منتظر تکذیب بودیم؟ با هق هق گریه‌ی مادر، پدر، همسر از خواب پریدیم یا لباس سیاه و چشم‌های سرخ مرد همسایه اولین نشان از عزای مشترک ما بود؟ صدای لرزان مداح پشت میکروفون در مراسم دعای ندبه یا بغض صدای گوینده‌ی رادیو در ماشین، ما را از ترور شهادت سردار سلیمانی باخبر کرد؟ آن صبح بر ما چه گذشت؟ ... برای ما بنویسید؛ اولین مواجهه‌ی شما با خبر شهادت سردار عزیز چه بود؟ در چه موقعیتی؟ واکنش شما و اطرافیان چطور؟ خاطره‌اش رانه دلنوشته بنویسید و در شبکه کوثرنت با هشتگ منتشر نمایید. مهلت ارسال آثار تا۱۳/۱۰/۱۴۰۰ اهدای جوایز ارزنده به ۴نفر برتر. ملاک داوری سه برگزیده اول، محتوا و رعایت تکنیک‌های خاطره نویسی‌ست. نفر آخر بر اساس تعداد "احسنت" بیشتر. دوستان خود را از این رویداد باخبر سازید. @tollabolkarimeh