در جایی که ماه پنهان است
بیرون از دروازه های شهر
گلها روی شانه هایت به خواب می روند
در انتهای شب
کنار شعله ای از هیزم
خورشید در چهره ات می تابد
و روز از نو متولد می شود
آسمان از وسعت سبز حضورتو رنگ می گیرد
اما روزهایی هست
غم در ذرات هوا ساکن است
و گیسوان درختان در هم تنیده!
جمعه که می شود؛
حجم هوا غم آلود است
و خورشید نای تابیدن ندارد!
مردم این را می دانند
ومن !
✍معصومه رسولی مهر
@tollabolkarimeh