«...از آن روز مردم هم میگویند که نمازهایت فرق کرده و باحالتر شده، چه کار کردهای؟ میگفتم: «چون نماز اوّل وقت را بر دیدن شاه ترجیح دادم این موهبت را خدا به من عنایت کرده است.» راست هم میگفتند، تا میخواستم نماز را شروع کنم، صدای دلنشین آن اللهاکبر در گوشم طنینانداز میشد و نماز را با یاد آن روز شروع میکردم. از آن روز به بعد انتظار من برای ظهور حضرت بقیة الله (عج) رنگ دیگری گرفت و گفتم: خدایا! ولیات و حجّتت را برسان تا نمازی به ایشان اقتدا کنم و آن نماز را به محضرت بیاورم. خدایا! چقدر زیباست شنیدن مناجات اولیای تو که کاملاً متوجه گفتگوی تو هستند و من همچنان منتظرم که آن آقا یکبار دیگر قدمرنجه فرمایند و مسجد ما را منور کنند. از آن روز به بعد عطر عجیب و دلنشین در مسجد، باعث شد که آرام آرام مردم بیشتر به مسجد بیایند. من هم در روزی که در حیاط مسجد دو صف تشکیل شده بود، رو به مردم کرده و سِرِّ این بوی خوش و ماجرای آن روز را گفتم و به همه گفتم که آن آقا هر که بود تسبیحات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را خیلی آهسته و آرام میگفت...»
بخشی از داستان تشرف آیةالله نمازی شاهرودی به محضر امام زمان علیه السلام
فریادرس، ص۵۳
کتابی مختصر برای جوانان و نوجوانان با چند داستان اثر گذار از کسانی که به محضر
#امام_زمان عج شرفیاب شده اند...
انتشارات جمکران۰۲۵۳۷۷۳۲۲۱۲
#امام_زمان
#نیمه_شعبان
@toubaefaf