تنها خاطرم از بارون مربوط به دانشگاهه
عینکم زیر بارون خیس شده بود ورسیدم دانشگاه، جلو در کلاس عینکو برداشتم همه چی رو تار میدیدم ورفتم تو کلاس وبه استاد سلام کردم
نشستم عینکمو پاک کردم تا زدم به چشمم کلاس از خنده منفجر شد همه خانوم بودن وکلاس تنظیم خانواده بود
بعدش ترک تحصیل کردم
》ژنرال《
https://eitaa.com/tweitaa