👤 مادر شهید می‎گوید: 🍃 حسن نگذاشت تالار بگیریم. ما هم مراسم را توی خانه گرفتیم. 🍃 خانم‎ها دور تا دور نشسته بودند و طبق رسم، باید می‎آمد کنار می‎نشست تا هدایای خانواده‎ها تقدیم‎شان شود. 🍃 گفتم: "مادر جان! است، همه منتظرند؛ چرا نمیایی؟ اگر نیایی فکر می‎کنند عیب و ایرادی داری!" 🍃 گفت: "نه، هر فکری می‎خواهند، بکنند؛ از نظر درست نیست جایی بروم که این همه خانم آنجاست. ها در این شرایط سخت است مادر!" 🔶مهندس آقاسی‎زاده، در سال 65 برای مصاحبه با زائران مسلمان به حج مشرف می‎شود و با 120 نفر از زائران، به زبان عربی و انگلیسی گفت‎وگو و انقلاب اسلامی ایران را به آن‎ها معرفی می‎کند. 🔷حاج حسن در مکه با خدای خود چنین مناجات می‎کرد: "بار الها... بارها جانم را در میادین مبارزه در مقابل گلوله دشمن قرار دادم و هزاران تیر از مقابلم عبور کرد و من را که آرزویم است، هیچ به من اصابت نکرد. بار الها... یا من شهادت ندارم یا باعث می‎شود که به سویت نیایم و یا اینکه دین است که بمانم". 🔶مهندس آقاسی‎زاده چندین بار مجروح می‎شود، ولی کارش را ترک نمی‎کند. فقط آخرین بار که از ناحیه ستون فقرات آسیب می‎بیند توان مقاومتش کم می‎شود. 🌷، سرانجام در سن 28 سالگی، به مقام رفیع می‎رسد. @umefafgaraei