▪️میگفت: «بچه که بودم، مادرم زیر درختِ توت چادر پهن میکرد که توتها روی زمین نریزند و ما توتِ تمیز بخوریم.
▪️به مادرم میگفتم با چوب به شاخهها بزن که توتِ بیشتری بریزه.»
▪️ مادرش جواب میداد: «درختِ باردار را نباید زد.»
▪️ بعد یک قطره اشک ریخت، برای مادرش، برای درخت توت😭😔
❛❛ ابراهیم سلطانی
.
🔘
با واقعه همراه شوید
خبر l تحلیل کوتاه l خواندنی ها
🆔
https://eitaa.com/joinchat/222953725Cdfb8a6e90a