🔹 یکی دو سال قبل در هر محفل و مجلسی می‌نشستی، صحبت از بورس و سیگنال بود، که فلان سهم بالا رفت و فلان سهم پایین آمد، و فلان سهم را بخریم خوب است، و.. آنها که سهم داشتند، دائماً در استرس و فشار و مشغول حرص خوردن و حرص زدن بودند، و آنها که سهم نداشتند، احساس عقب افتادگی و خسران داشتند. 🔹 بگذریم که همان ایام به برخی بزرگواران، که دوستانه پیشنهاد ورود در بازار بورس را می‌دانند، عرض کردم که این رشد بورس، غیرواقعی و فریب است. 🔹 اما مهم‌تر از شکست اقتصادی بسیاری از مردم، عادت کردن مردم به پول‌های بادآورده، و ترویج دلالی در سطح جامعه بود. 🔹 فضای بورس، شبیه‌ترین فضا به فضای قمار است. جایی که ممکن است بدون هیچ زحمتی، و صرفاً از طریق دلالی و رشد قیمت سهام، صاحب سود شد. بدون هیچ مشارکتی در افزایش یا کاهش قیمت آن سهم (برای سهام‌داران خُرد) دقیقاً به یک شرط‌بندی می‌ماند، که روی فلان سهام انجام می‌شود. 🔹 و معمولاً سرعت تغییر سبد و خرید و فروش سهام هم به قدری زیاد است که کسی نمی‌تواند ادعا کند که من در تولید فلان شرکت مشارکت داشته‌ام. و (غالباً) نیت اصلی، به دست آوردن سود از طریق خرید و فروش سهم است، نه مشارکت در تولید. 🔹 مردم در آن روزها به قماربازهایی می‌ماندند، که هر لحظه و ساعت، با استرس و فشار عصبی، در حال چک کردن نتیجه شرط‌بندی‌شان بر روی سهام بودند. و آرامش از زندگی ایشان رفته‌بود! 🔹 اقتصاد دانشگاهی نخوانده‌ام، اما به سادگی این را می‌فهمم که بورس، به این معنا، هیچ نسبت و سنخیتی با فرهنگ و اقتصاد اسلامی ندارد. غلامرضا گل‌صفتان @valaadiyat