و یبغض‌ فی، و یحقر عند الخلق، عظیم‌ المنزلة‌ عندا...؛(49) حسن‌بن‌ محبوب‌ به‌ سند خود از علی(ع) [نقل‌ کرده] که‌ گفت: رسول‌ خدا(ص) به‌ من‌ فرمود: «علی، خوشا به‌ حال‌ کسی‌ که‌ ترا دوست‌ داشته‌ باشد و بر تو راست‌ گوید، و وای‌ بر کسی‌ که‌ ترا دشمن‌ دارد و بر تو دروغ‌ بندد؛ علی، تو دانشمند این‌ امت‌ هستی، هر کس‌ ترا دوست‌ بدارد رستگار است، و هر کس‌ تو را دشمن‌ بدارد نابود است. علی، من‌ شهرم‌ و تو دروازه‌ای، آیا جز از راه‌ دروازه‌ کسی‌ به‌ شهر درمی‌آید؟ علی، دوستدار تو (به‌ خدا) روی‌ آورندة‌ بسیار پاسدار [حدود الهی]، و هر ژنده‌پوش‌ بیچاره‌ای‌ است‌ که‌ اگر به‌ خدا سوگند یاد کند، بدون‌ شک‌ سوگندش‌ راست‌ است. من‌ ناتوانان‌ را به‌عنوان‌ پیرو گزیده‌ام، و آنان‌ تو را به‌عنوان‌ امام‌ گزیده‌اند. برادران‌ تو هر انسان‌ گرسنه‌ و پاکیزه‌ و کوشایی‌ است‌ که‌ در جهت‌ تو دوست‌ می‌دارد، و در جهت‌ تو دشمن‌ می‌دارد، در چشم‌ خلق‌ کوچک‌ می‌نماید و پایگاهی‌ بزرگ‌ در پیشگاه‌ خدا دارد....» این‌گونه‌ افراد در چشم‌ خودبزرگ‌بینان‌ خُرد و ناچیز هستند، زیرا خودبینی‌ نمی‌گذارد که‌ از مرزهای‌ خویشتن‌ و سودهای‌ خویشتن‌ فراتر را ببینند و حقیقت‌ وجودی‌ افراد را دریابند و به‌ گوهر انسانی‌ کسان‌ شناخت‌ پیدا کنند، پوششی‌ ستبر از نفسانیت‌ و خودخواهی‌ و سودپرستی‌ بر بینش‌ آنان‌ افتاده‌ نه‌ حقیقت‌ این‌ افراد را می‌توانند ببینند، نه‌ آن‌ کس‌ که‌ آنان‌ را به‌سوی‌ حقیقت‌ فرا می‌خواند، از این‌ روی‌ فراخوانِ‌ به‌سویِ‌ حق‌ را دشمن‌ خود می‌پندارند، و او را جلوگیرندة‌ آنان‌ برای‌ دست‌ یافتن‌ به‌ خواسته‌های‌ خویش. لیکن‌ ناوابستگان‌ و آزاداندیشان‌ حق‌ را تشخیص‌ می‌دهند، با چشمی‌ باز و تیزنگر به‌سوی‌ حق‌ می‌نگرند و دعوت‌ فراخوان‌ به‌سوی‌ حق‌ را با گوش‌ باز می‌شنوند، و به‌ دنبال‌ او، و با عشق‌ به‌ او، به‌سوی‌ شهر حقیقت‌ پیش‌ می‌روند، و همة‌ بهره‌های‌ خود را در حق‌ و حقیقت‌ می‌دانند. لذا شایسته‌ است‌ به‌ این‌ حقیقت‌ توجه‌ کنیم‌ که‌ دوستی‌ علی(ع) و پیروی‌ از حضرتش، تنها از عشق‌ و شیفتگی‌ نیست، با شناخت‌ و بینش‌ و آگاهیِ‌ برخاسته‌ از آزاداندیشی‌ و خردگرایی‌ نیز همراه‌ است، و آمیخته‌ای‌ از عشق‌ و شناخت، عرفان‌ پدید می‌آورد و انسان‌ را به‌ رشد و کمال‌ می‌رساند. ‌    ‌لزوم‌ رسیدگی‌ به‌ معیشت‌ مستضعفان‌ از سوی‌ حاکم‌ الهی‌ گفته‌ شد که‌ تنها کسانی‌ به‌ مقام‌ والای‌ امامت‌ دست‌ می‌یابند که‌ از مراحل‌ گوناگون‌ آزمونهای‌ سخت‌ با موفقیت‌های‌ پی‌درپی‌ بیرون‌ آمده‌ باشند، و از قید و بندهای‌ نفسِ‌ رفاه‌طلب، ابلیس‌ استکبار، و هواهای‌ شخصی، و دیگر موانع‌ رشد و تکامل‌ خود رهانیده‌ به‌سوی‌ خداگونگی‌ به‌ پرواز درآیند. ابراهیم‌ خلیل، پس‌ از کسب‌ موفقیتها در آزمونهایی‌ همچون‌ شکستن‌ بتها و رفتن‌ در خرمن‌ آتش‌ و آمادگی‌ راستین‌ برای‌ قربان‌ کردن‌ اسماعیل‌ عزیز خود، به‌ مقام‌ امامت‌ رسید. همة‌ انبیأ و اولیأا چنین‌ آزمونهایی‌ را از سرگذرانیده‌اند، امیرالمؤ‌منین(ع) نیز با گذار از همة‌ آن‌ آزمون‌ها و فتنه‌ها، و پیروز شدن‌ بر ابلیس‌ استکبار و شیطان‌ نفس، و فتنه‌های‌ قاسطان‌ و ناکثان‌ و مارقان، شایستگی‌ خود را برای‌ امامت‌ که‌ در آغاز در پیشگاه‌ پروردگارش‌ به‌ اثبات‌ رسانیده‌ بود، در پایان‌ برای‌ کُندفهمان، و ستیزه‌جویان، و دشمن‌خویان‌ نیز ثابت‌ کرد، و کسانی‌ که‌ یا خود را از امامت‌ تعالی‌بخش‌ او محروم‌ کرده‌ بودند، یا بوسیلة‌ مستکبران‌ بی‌بهره‌ شده‌ بودند، دریافتند که‌ امامت‌ حقه‌ از آنِ‌ حضرتش‌ بوده‌ است‌ و باید باشد، و تنگ‌نظری‌ها و حسادت‌ها و دشمنی‌ها و حق‌کشی‌ها و نفاق‌ها و هیچ‌یک‌ از دیگر جنود ابلیس‌ توان‌ آن‌ را ندارند که‌ در برابر تابش‌ خورشید بایستند و حقیقت‌پرستان‌ را از پرتوافکنی‌ خورشید حق‌ محروم‌ کنند. امیرالمؤ‌منین(ع) در میان‌ امواج‌ فتنه‌ها، سکان‌ کشتی‌ رهبری‌ را به‌دست‌ گرفت، و از آغاز راه‌ می‌دانست‌ و به‌ روشنی‌ می‌دید که‌ باید از میان‌ امواج‌ متلاطم‌ و خروشان‌ کشتی‌ را به‌ پیش‌ ببرد، و نیک‌ می‌دانست‌ که‌ این‌ فتنه‌ها و امواج‌ متلاطم‌ را جنگ‌ استکبار با استضعاف‌ پدید آورده‌ است، و درد اصلی‌ اجتماع‌ بی‌عدالتی‌ و امتیازخواهی‌های‌ مستکبران‌ و نابرابری‌ها و تبعیضاتی‌ است‌ که‌ گروه‌ انحصارطلب‌ و تمامیت‌خواه‌ بنی‌امیه‌ بر مردم‌ تحمیل‌ کرده‌اند، و درمان‌ این‌ درد هم‌ فرمانروا کردن‌ عدالت‌ اجتماعی‌ و مساوات‌ و توجه‌ صادقانه‌ و حقیقی‌ به‌ محرومان‌ و مستضعفان‌ می‌باشد؛ لذا از همان‌ آغازِ‌ به‌دست‌ گرفتنِ‌ مسئولیت‌ اجتماع، نه‌ در شعارهای‌ تبلیغات‌ انتخاباتی، بلکه‌ در عمل، به‌ تقسیم‌ مساوی‌ و عادلانة‌ بیت‌المال‌ و همة‌ فرصت‌ها و امکانات، در میان‌ همة‌ افراد، اعم‌ از دوست‌ و دشمن‌ و موافق‌ و مخالف‌ و دور و نزدیک‌ و عام‌ و خاص‌ و پیشینه‌دار و تازه‌کار و مؤ‌من‌ و کافر و مسلمان‌ و غیرمسلمان‌ و عرب‌ و عجم‌