علی باشی و در میدان نجنگی ، داغ از این بدتر؟  ▪️همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می‌خواست ▪️امامت از دل آتش چنان ققنوس برمی‌خاست ▫️علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟  ▫️خدا او را به بزم عشق بازی شعله‌ور می‌خواست ▪️علی در خونِ خود پرپر علی با تیرِ در حنجر ▪️علی از شعله سوزان‌تر علی بودن هنر می‌خواست ▫️نباید شعله این ماجرا یک لحظه بنشیند ▫️عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می‌خواست ▪️به پای این کبوتر نامه‌ای از جنس زنجیر است ▪️که فریاد بلند تشنگان پیغامبر می‌خواست ▫️مصیبت تازه بعد از کربلا آغاز شد یعنی ▫️به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر می‌خواست ▪️خرابه، خیزران، خنیاگری‌ها، خارجی خواندن ▪️نمک از زخم‌هایش زخم‌های تازه‌تر می‌خواست ▫️امامت را زنی با خود به هر جان کندنی می‌برد ▫️که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر می‌خواست ▪️پدر لب‌تشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر ▪️صدای گریه باران چه از جان پسر می‌خواست ▫️غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش ▫️که استعلام حقانیتش را از حجر می‌خواست : ☑️ @vareth_eitaa