جمعه جمعه رفت و من پای قرارت بیقرار مانده‌ام پای قرارت چشمِ من در انتظار ای جهاندار و جهان‌ بخش زمان مولای من بی تو دل دارد به لب سازِ پرستوی بهار کی دهی آن مژده ی وصلت به این سرگشته‌ را در میانِ باغ بینم روی مجذوبِ نگار باز دلتنگی تو ما را به هر جا می کشد گاه در کرببلا و سامرا سردابِ یار عصرِ جمعه گریه بر شاهِ شهیدان میکنی همچو بارانِ بهاری بر کویرِ شوره زار کی رسد عطرِ نسیمت ای گلِ زهرا بیا تا جهان خرم شود تحتِ لواء شهریار ! @vareth_eitaa