﷽
⚪️
خلاصه مبانی معرفتی|
بخش اول.
▫️
مبانی هستیشناسانه:
هستی = شبکه وجودی گسترش یافته از وحدت بینهایت (خداوند) به کثرت (مخلوقات)، بههمپیوسته، دارای مراتب تشکیکی و حرکت از قوه به فعل و نظام علتومعلولی.
جهان، دارای ساختار و فرآیندهای ثابت ولی طیفدار و فازی است.
ساختارها و قوانین طبیعی، زیرساختهای معرفت و حرکت موجودات هستند.
▫️
مبانی معرفتشناسانه:
معرفت= باور صادق موجّه
واقعیت، قابل دسترسی ذهنی است، ثابت است در عین حرکت تکاملی، مرکب و دارای ابعاد و سطوح و مراتب است. (مبناگروی + رئالیسم پیچیده)
واقعیتهای بنیادین قابل کشف برای همگان و مشترک میان آنها وجود دارد.
ادراکات انسان بر پایه بدیهیات و علم حضوری، براساس ساختار و قانون مشخص ذهنی، گسترش پیدا میکنند و این گسترش قابل ردیابی است.
معرفتهای بنیادین بدیهی و برهان و محصولات برهانی اعتبار معرفتی دارند و کاشف از واقع هستند.
معیار صدق، مطابقت با واقع و انسجام درونی است.
تحلیل نظریهها در دستگاه ارزیابی برهانی، معتبر است.
▫️
مبانی روششناسانه:
روش= نظمدهی به فرآیند انجام یک کار
روشهای سهگانه مشاهده تجربی، برهان عقلی، شهود قلبی برای کشف واقعیتها، معتبرند.
ترکیب روشهای کمّی، کیفی به بهینهسازی فرآیند تحقیق کمک میکند.
ترکیب روش استقرایی و قیاسی به بهینهسازی فرآیند تحقیق کمک میکند.
رویکرد میانرشتهای به بهینهسازی فرآیند تحقیق کمک میکند.
روش الگوریتمی شش مرحلهای برای کشف واقعیتها، روش منتخب است. (الگوریتم تحقیق شش مرحلهای)
▫️
مبانی علمشناسانه:
علم= تک گزاره یا مجموعه گزارههایی که توصیف یا تبیین موجّة از واقعیت را ارائه میکنند.
علوم تجربی= توصیف و تبیین پدیدههای محسوس برای دستیابی به قدرت کنترل آنها.
علوم انسانی= توصیف و تبیین ابعاد مختلف رفتار انسانی برای دست یابی به پیشبینی و کنترل آنها.
علم دینی= گزارش روشمند و نظاممند از توصیف و تبیین دین نسبت به پدیدههای هستی و انسانی
علوم انسانی، عینی و ناظر به واقع هستند.
تولید علم براساس روش تجربه و برهان و شهود انجامپذیر است.
علم دینی، متن محور است و بر اساس روش برهانی شده «اصول فقه» قابل دستیابی است.
▫️
مبانی ارزششناسانه:
ارزشها اعتباری هستند ولی صِرفا قرارداد و اعتبار و توافق افراد با یکدیگر نیستند، بلکه دارای منشاء انتزاع حقیقی میباشند و تمام قواعد و قوانین حاکم بر منشاء انتزاعشان بر آنها نیز حاکم است.
گزارههای توصیفی که بیانگر دانشها هستند با ضمیمه یک گزاره توصیفکننده یک ضرورت بنیادین در ساختار خلقت یا ساختار انسان، به گزارههای توصیهای که بیانگر ارزشها هستند منتهی میشوند.
در مقام کشف حقایق، ارزشهای خاص افراد نباید دخیل باشند. (اما ارزشهای عام یا بنیادین و ساختاری، بنابه ضرورت ساختاری دخیل هستند)
▫️
مبانی انسانشناسانه:
انسان = موجود متفکر با قابلیت عبور از محدودیتها و اتصال به بینهایت (حیّ متالّه)
انسان، در شبکه هستی، معنادار است.
انسان، قدرت حرکت در شبکه هستی را دارد. (اختیار دارد)
برای هر حرکتی، نیازمند تنظیم ابعاد و سطوح خود با دیگر موجودات در شبکه هستی است. (مقید به ساختار و قوانین است و اختیار محض ندارد.)
انسان موجودی است با ظرفیت منطقی بودن و خیرطلبی، به همراه ظرفیت هواپرستی و شرّرسانی.
انسان قدرت ایجاد تغییر در امور و حوادث و نتایج را در محدوده ساختارهای قابل انعطاف هستی دارد.
انسان وجدان دارد و حقیقی بودن و خیر بودن برخی امور برای او قابل انکار درونی نیست و بههمین دلیل نمیتواند به فضای «نسبت مطلق» تکیه کند.
انسان بر اساس محاسبه نفع و ضرر تصمیمگیری میکند.
این نفع و ضرر فقط منحصر در عالم حسی فردیِ او نیست و برآیند نفع و ضرر در کل شبکه هستی در امتداد ابدیت باید محاسبه شود.
▫️
مبانی جامعهشناسانه:
جامعه یعنی همزیستی تعدادی از خانوادهها یا افراد که منجر به شکلگیری تعاملات حقوقی، مالی، انضباطی و مدیریتی، فرهنگی و ارزشی شود.
شکلگیری جامعه تابعی از شکلگیری ساختارهای ارتباطی است.
جامعه دارای ماهیت مستقل از افرادش نیست اما دارای هویت مستقل منتزع از افرادش میباشد و بههمین دلیل ارزش افزوده بر هویت فردی افراد دارد و سبب ایجاد تغییر و تحول در زندگی افراد میشود، لذا با متغیر «جامعه» و «هویت جمعی» باید مانند یک متغیر واقعی رفتار کرد و در کشف قوانین و قواعد و ساختارهایش کوشید. (قانونمندی جامعه)
در ارتباط میان اصالت فرد و اصالت جمع، قاعده اولیه «اصالت فردِ در ضمن شبکه هستی» است. یعنی هر فردی حق دارد هر چه میخواهد اِعمال کند بهشرطی که ابدیتش، روحش، محیط و دیگران ضرر نکنند.
در تعارض میان اصالت فرد و جمع، در صورتیکه بقاء جمع غیرمُجرم متوقف بر از بین رفتن فرد باشد، اصالت با جمع است.
⚪️
تفکر و تمدن شبکهای
⚪️
@vaseti