کم کم دم غروب، حرم غرق شور شد صدها ملک ز سردرِ آن، در عبور شد یک «خانواده» آمد و خندان سلام داد صحن از نگاه عاشقشان در سرور شد «آغوش امن مادر» و «آرامش حرم» آسوده شد خیال پدر، رفت و دور شد پستی رسید وقت دعا در حریم امن در پیش بی‌دفاع، شجاع و جسور شد «زن» می‌فشرد «زندگی»اش را به سینه‌اش «آزادی» از نگاه عدو، لخت و عور شد با خون نشست بال شهادت به شانه‌‌اش آغوش، گرم و گرم! شبیه تنور شد وقتی گلوی نازک کودک شکسته شد صد تکه مثل تُنگ ظریف بلور شد شیر از کناره‌های لبش می‌چکید که چادر نماز، غرق به خون، غرق نور شد ✍فهیمه انوری ◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️ 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷